بسم الله الرحمن الرحیم
بنام نامی مادر
مرحوم قاضى نقل مىفرمود که: روزى در محضر آقا حاج سید مرتضى کشمیرى براى #زیارت مرقد حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام از نجف اشرف به کربلاى معلا آمدیم و بدواً در حجرهاى که در مدرسه بازار بین الحرمین بود وارد شدیم. این حجره منتَها إلیه پلههایى بود که باید طى شود. مرحوم حاج سید مرتضى در جلو و من از عقب سر ایشان حرکت مىکردم، چون پلهها به پایان رسید و نظر بر در حجره نمودیم، دیدیم مقفل (بسته) است.
مرحوم کشمیرى نظرى به من نموده و گفتند: مىگویند هر کس نام مادر حضرت #موسى را به قفل بسته ببرد، باز مىشود، مادر من از مادر حضرت موسى کمتر نیست، و دست به قفل برده و گفتند: یا فاطمه و قفل باز را در مقابل ما گذاردند، و ما وارد حجره شدیم.[1]
امشب شب زیارتی حسین بن علی است، یعنی در این شب به زائران کوی حسین نظری دیگر دارند.
علت چیست، نمی دانیم. اما از وقایع آن روز عظیم معلوم میگردد که قفلی از راه کسی گشوده نمی شد مگر به نام مبارک #ام_ابیها، ام الحسن و الحسین...
اول کسی که بواسطه مادر سادات رهنما به خیر شد حر بن یزید ریاحی بود....
در آن قیامت دو همراه و دو برادر هم دست به دامان فاطمه زهرا سلام الله علیها شدند، دو نوگل زینب کبری سلام الله علیها بودند که مایه روسپیدی زینب شدند...
اما در آن صحنه محشر هیچ شهید مثل عباس بن فاطمه از مادرش برآت نگرفت، یک صحرا را مشحون از #عطر_یاس کرد...
یا حسین بن علی؛
میان خود و این شهدا هر چه می گردم سنخیتی
نمی یابم، پس من و این شب چگونه باید متوسل باشم؟!
آری در آخرین لحظات حیات شنیده ام که به شمر وعده شفاعت مادر داده ای؟!
آری یابن رسول الله چنین است؟!
شمر که توبه نکرده بود!
شمر که بر جایگاه بوسه رسول الله بنشسته بود!
شمر که مایه ارهاب خیام بود!
با این اوصاف خود را لایق شفاعت می بینم، آری پسر حیدر
قفل شهادت ما را هم امشب بنام مادرت وا کن...
السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین