خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ                                      

خدایا! در این روز مرا به زیور پوشیدگی و پاکدامنی بیارای

 وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ                              

و بر من جامه کفاف و قناعت بپوشان

وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ                                

و به عدل و انصاف وادارم کن

وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ                                           

 و مرا از هر آنچه که می‌ترسم ایمن گردان

بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ                                 

به امید نگهداری‌ات ای نگهدار خداترسان

1.        روز دوازدهم است تا این لحظه خواسته های زیادی را از خدای متعال طلب کرده ایم، اما جنس خواسته امروز متفاوت است. در این روز از خدا یکسری رشد و تکامل های درون نفسانی می خواهیم، مسائلی که زینت و زیور نفس آدم هستند. عیار این ویژگی واقعا بالاتر از ویژگی های دیگر است چرا که به قول علمای اخلاق این خصوصیات ملکات نفسانی می شوند.

در این روز از خدا ستر و عفاف می خواهیم.

ستر به معنی پوشاندن روی چیزی است  و بیشتر در مورد پوشاندن ظاهر و بدنه خارجی اشیا مورد استفاده قرار می گیرد.

عفاف از ریشه لغوی {ع ف ف} مشتق شده است و به معنی توانایی انسان بر نگه داری نفس است. یعنی نفس و شهوت چیزی را بخواهد ولی انسان با اراده درونی آن را بپوشاند و بروز ندهد.

پس در این دعا دو پوشش برای نفس خویش طلب می کنیم یکی پوشش بیرونی که ما را در جامعه حفظ و نگهداری می کند. ما را از انجام گناه علنی و شرک و کفر حفظ می کند. ما را از معصیت در محضر الهی باز می دارد.

دیگری هم پوشش و نگه بان درونی که میل ما را از گرایش به سمت بدیهی باز می دارد. گاهی اوقات می شود که به سمت یک فعل نامناسب رغبت پیدا می کنیم ولی بخاطر عوامل بیرونی مثل ترس از آّبرو و یا ترس از خدا این کار را انجام نمی دهیم، اما عفاف یک مرتبه بالاتر از این را هم دربر می گیرد و به اصطلاح مرتبه طهارت سر و درون را برای ما به ارمغان می آورد،

ان شاء الله به حق خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها این طاهره زکیه خدای متعال به ما طهارت سر عنایت بفرماید.

2.        هر لباس برای انسان دو کار مهم انجام می دهد یکی زیبایی ظاهر و جلوه آن است و دیگر حفاظت از بدن در مقابل گزندها

 ستر و عفاف برای ما زینت بودند اما در این بند از دعا یک کاربرد دیگر لباس که حفاظت از آسیبها باشد را می بینیم.

قناعت کردن و راضی بودن را آنچه داراییمان است.

بسیاری اوقات فکر می کنیم که غنا و بی نیازی در داشتن سرشار مال و منال است اما این نگاهی بس اشتباه است.

غنا و بی نیازی که ثمره آن قناعت و کف نفس از خواسته های زیادی است یک صفت نفسانی است، یعنی در مورد نفس آدم صحبت می کنیم. هرگاه یک صفت در وجود آدم باشد باید مواردش هم در همان جا مصداق پیدا کند. مثلا نمی شود به کسی عالم بگوییم اما علمش در کتاب ها باشد. نمی شود به کسی عاشق گفت اما عشقش در وجودش نهفته نباشد. حال از همین جمله است صفت غنا و بی نیازی، اگر کسی غنی و بی نیاز است نباید این بی نیازی در تامین همه خواسته هایش ببیند بلکه باید این بی نیازی را در نفس خود جستجو کند.

آنچه معنا شد عمدتا معنای قناعت بود اما در کفاف یه ظرافت دیگری هم وجود دارد و آنهم بی نایز دیدن خویش از دارایی های مردم است یعنی خدایا مرا در وجود خویش غنی بگردان به نحوی که نه بیش از اندازه خود بخواهم و نه چشمی با مال و دارایی های دیگران داشته باشم.

3.        انصاف از ریشه کلمه {ن ص ف} گرفته شده است. نصف به معنای دو نیم است. انصاف کلمه ای است که در معامله بکار می رفته است و وقتی می گفتند کسی به انصاف معامله می کند یعنی به نحوی قیمت گذاری می کند که همان مقداری که خود سود کرده مشتری هم سود کند. این کلمه رفته رفته به معنای مروت و جوانمردی وسعت پیدا کرده است.

عدل هم که به معنای رعایت حق هر چیزی را داشتن است. یعنی حق هر چیزی را رعایت کنیم. البته گاهی عدالت به معنای تساوی بیان می شود که اشتباهی خطرناک است و باید از این اشتباه پرهیز کرد و مراقبت نمود.[1]

در این فقره دعا از خدا می خواهیم که ما را به عدل و انصاف مجبور کند ولو اینکه خودمان هم نخواهیم. این عدالت و انصاف هم از خصوصیات نفسانی هستند که باید در وجود انسان نهادینه شوند و الا صرفا یک کار درست انجام دادن نمی تواند ضمانت تداوم داشته باشد.

ممکن است خیلی ها کار خوبی انجام دهند اما بخاطر رعایت حق الهی و عدالت نیست بلکه می تواند علتی مثل ریا و یا جلب محبت دیگران داشته باشد که این علل نمی تواند عاقبت بخیری در پی داشته باشند.

اما وجود صفت عدالت در نفس انسان می تواند تا ضمانت صحت باقی اعمال انسان را در پی داشته باشد.

عدالت آنچنانکه علما تعریف می کنند، عبارت است از مکه راسخه نفسانی که انسان را از وقوع در معاصی نگه می دارد.

4.        در این قسمت از خدا امان و امنیت می طلبم از چیزی که از آن می ترسیم،

اما مومن از چه خوف دارد در حالی که خود خدای تعالی می فرماید:

مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ‏ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ[2]

آنچه که باید از آن ترسید، ترس از عمل نکردن و ضعف انجام اعمال صالح است ویا ایمان راسخ است. اما آنچیزی که خدای کریم می فرماید که مومنان از آن خوفی ندارند، مشروط به ایمان و عمل است.

پس امن از خوف برای بندگان گنه کاری چون من می شود اینکه خدا نصرت دهد تا بر ایمان به خدا و عمل مطابق فرامینش ثابت قدم باشیم.

5.        تنها عامل و قدرتی که می تواند این امنیت را برای بندگان مهیا کند خدای لا شریک است. اوست که با قدرت لایزال خویش می تواند ما را در این راه نصرت دهد



[1] برای عمق بیشتر این معنا به کتاب عدل الهی شهید مطهری مراجعه شود

[2] سوره مائده آیه 69

ناصر قیلاوی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی