خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

طنز-اخلاق

حضرت علی علیه السلام در وصایایی که به فرزند خود محمد بن حنفیه دارند ایشان را نسبت به دوستان تذکر می دهند و می فرمایند:

{با سوء ظن‏ و بدگمانى برادر دینى خود را ترک مکن و با او قطع ارتباط منما پیش از آنکه در موضوع مورد نظر تحقیق کنى و عذر دوستت را استماع نمائى.}

و اما بعد؛

از شهرستان با ماشین به طرف قم حرکت کردم، معمولا توی این سفرا که ماشین شخصی همراهمون هست اگر دوستان جابجایی، چیزی داشته باشند انجام میدیم.

یکی از دوستان سبزی خورشتی داشت، دیشب از پدرش گرفته بودم و الان سر ظهر بود که دیگه نزدیکای خونشون توی قم رسیده بودم. سبزی ها برای اینکه خراب نشه از چند روز قبل تو فریزر بودند و باید سریع هم به فریزر می رسیدند که از بین نرن، فک کنم یه 60 باری باهاش تماس گرفتم، هرچی هم زنگ می زدم جواب نمی داد، 4-5 دقیقه به خونشون مونده بود و مردد بودم که چیکار کنم که یهوو یه پیامک برام فرستاد(تصویرش رو هم میبینید) که: 

{اگر میتونستن جواب میدادن بسه دیگه! پیام بذارید!}

اینجا بود که دقیقا معنی(یه سطل آب یخ روم خالی کردن) رو متوجه شدم.

حالا من مونده بودم از طرفی سبزی ها خراب میشد، از طرف دیگه این پیام رسیده بود، توی ذهنم تحلیل می کردم، آخه چرا همچین پیامی می تونه فرستاده باشه، ما که خیلی با هم نزدیکیم!

تمام احتمالات ممکن رو بررسی کردم؛

1. به شدت مریضی به حدی که خانوادش بالاسرش تو درمانگاهن و من هی زنگ میزنم و الان این پیام رو خانومش فرستاده

2. سر کلاس در حین تدریسه و موبایلش دست شاگرداشه که این پیام رو فرستادن(جدی یا شوخی)

3. گوشیش جایی جا مونده و اون که گوشی پیششه اعصابش خورد شده و...

4. خودش اعصابش بهم ریخته و این پیام را فرستاده

راستش بیشتر از همه احتمال اول برام پررنگ بود، چون سابقه مریضیش زیاده ولی بازم انتظار نداشتم که چنین برخوردی بکنه، آخه برای کار خودم که زنگ نمی زنم، فردا خودش میخواد قرمه سبزی بخوره نمیشه، بیا و خوبی کن...

کم کم میخواست این حرفا بیاد تو ذهنم که اصلا ولش کنم تا خودش زنگ بزنه اینطور احترامم هم بیشتر حفظ میشه و تازشم یه تاکسی میگره میاد از در خونه میبره، بمن چه که وقتم رو الکی بذارم بعدشم اینطور پیامک بفرسته و...

تو همین احوال بودم که یاد حرف استادمون افتادم، همیشه می فرماد:

 از افعال و کلام مردم برداشت نکنید، صبر کنید تا مطمئن بشید اون چیزی که مد نظر مخاطبتون هست را کامل فهمیدی، تحلیل نکنید.

دیگه رسیده بودم در خونشون با خودم گفتم که؛ این حرفا رو ولش کن باید این سبزی ها رو برسونم بهش، هر طور که شده، ناراحتم شد که شد عیب نداره، من باید اینا رو برسونم، مگه اینکه خودش بگه نمی خوامشون...

که یهو فکری مثل برق از سرم گذشت، آره، خودشه، عادل، تماس گرفتم با داداشش که الحمدلله جواب داد و ماجرا را براش گفتم که سبزی ها یخشون داره آب میشه و... آخر سر هم گفتم که انگار گوشیش دست کسی هست که یه پیامکی فرستاده-البته نگفتم چی فرستاده- هیچی دیگه چند دقیقه گذشت و ما هم رسیده بودیم در خونشون، زنگ زدیم و خانوادش اومد و سبزی ها رو گرفت.

داشتیم سوار ماشین میشدیم  تا بریم که خودش تماس گرفت، بعد احوال پرسی و اینا بهش گفتم، شیخ این چه پیامکی بود پس؟! با تعجب گفت که: (من اصلا پیام نفرستادم، تو اصلا بهم زنگ نزدی)

تو حالت اغما بودم که رفتم سراغ موبایل فاخر و شریفم-N73-، نگاهی انداختم دیدم که بله! یه سوتی دادیمه! در حد الکلاسیکو...

بخاطر شباهت فامیلی دوستم با حاج آقا پناهیان، اون 60 تا تماسی که گرفتم با ایشون بوده و...

سعی کردم به کسی چیزی نگم، الان هم شما نشنیده بگیرید و دو نکته رو خاطرنشان بکنید:

1. سعی کنید شماره ها رو به دقت ثبت و ضبط بکنید

2. تا مطمئن نشدید یه کسی کاری رو انجام داده و منظورش از اون کار چیه هیچ وقت نسبت به اون قضاوت نکنید

حالا دوباره اون حدیثی که اول یادداشت بود رو میارم تا بهتر باهاش ارتباط برقرار بکنیم.

{با سوء ظن‏ و بدگمانى برادر دینى خود را ترک مکن و با او قطع ارتباط منما پیش از آنکه در موضوع مورد نظر تحقیق کنى و عذر دوستت را استماع نمائى.}


ناصر قیلاوی زاده

سم الله الرحمن الرحیم
آزاد سازی نبل و الزهرا سرور و شادی زیادی در دل دوستان و محبین محور مقاومت ایجاد کرد. در پی شنیدن اخبار شکستن این حصر ناخودآگاه یاد حال و هوایی که از شکستن حصر آبادان تعریف می کنند افتادم.
حصر آبادان در آبان سال 59 اتفاق می افتد در حالی که کمتر از دو ماه از جنگ گذشته است. عراقی ها که پس از احاطه به حاشیه اروندرود و قطع راه های ارتباطی آبادان با ماهشهر و اهواز در پی تصرف کامل آبادان بودند تا در پرتو آن قرارداد 1975 الجزایر را ملغی و اروند رود را ضمیمه خاک عراق اعلام کند.
در همین ایام بود که پیام عجیب و دستوری امام خمینی خطاب به تمامی فرماندهان نظامی صادر شد که "حصر آبادان باید شکسته شود".
شکستن حصر آبادان که اخلال گری بنی صدر به تعویق می افتاد بالاخره در مهر 60 به ثمر نشست و پیامدهای عجیب این پیروی از ولایت تا چند سال در جبهه های جنگ ادامه داشت.
به اذعان کارشناسان نظامی طلیعه دستیابی به پیروزی های بزرگ در عملیات های طریق القدس، فتح المبین و الی بیت المقدس، همین عملیات شکست حصر آبادان یا همان عملیات ثامن الائمه بود.


اکنون با شکستن این حصر ظالمانه که چیزی شبیه شعب ابی طالب برای شیعیان این منطقه رقم زده بود امید هست فتح المبینی در خور کرامت خدای متعالی در پیش داشته باشیم.
فتح المبین نامی همراه با حس خوب است برای ما، همان فتح المبینی که خدای متعال در قرآنش به خود نسبت می دهد و می فرماید: (انا فتحانا لک فتحا مبینا)
فتح وپیروزی را خدای متعال به خود و جنود خود نسبت می دهد و به مسلمانان یاد آوری می کند که شما عمل کردید ولی "نبل و الزهرا را خدا آزادکرد" نکند فراموش کنید، 
نمی دانم؛ "ممد" نبل و الزهرا کیست؟! نمی دانم باید برای که بخوانیم "نبودی ببینی" "نبل و الزهرا آزاد گشت"؟!
ولی خوب می دانم که حصر آبادان منجر به طریق القدس و الی بیت المقدس شد، و الان خیلی نزدیکتریم به بیت المقدس
رزمندگان مهدی فاطمه بگوش باشید، تا بیت المقدس فاصله ای نداریم.
إن شاء الله عملیات الی بیت المقدس در راه است...
این آزادی مرهون جان عزیزانمان است.
هدیه به شهیدای اخیر دیار خون و عشق و آتش
#شهید_هیودی
 حاجیوند_قیاسی

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم


"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

‏ به حسین فرزند على امیر المؤمنین علیهما السّلام از سوى شیعیان او و پدرش امیر المؤمنین علیهما السّلام امّا بعد، براستى که همه مردم به انتظار تو هستند، و رأى و نظرى جز تو ندارند، پس بشتاب، بشتاب اى فرزند رسول خدا، باغات و بوستانها سر سبز و میوه‏ ها رسیده، و زمین پر از گیاه و درختان‏ برگ بر آورده‏ اند"[1]

تمامی شیعیان و محبین حسین بن علی بن ابی طالب این جملات را شنیده و می دانیم چه معنی دارد؟!

می دانیم گفتن این جملات و بیان چنین حالاتی گره گشای امر فرج مولایمان نخواهد بود، چه بسا شنیدن دوباره این جملات او را خوشایند هم نباشد و صد البته باید ما را بیش از پیش از خودمان ترسان کند که نکند ما هم، امام زمان را برای رفاه خود می خواهیم...

 

چند روز پیش پیام مقام معظم رهبری(حفظه الله) به اجلاس سراسری نماز به صورت علنی به دست همگان رسید، ایشان در این پیام موجز و خلاصه نکات ارزنده ای بیان فرمودند. 

دانستن روش بیان معارف ایشان  در درک عمیق تر از کلماتشان ما را بسیار کمک می کند، حضرت آقا همیشه فواید و محاسن عمل مورد نظرشان (چه عمل عبادی مثل نماز، چه اعمال دیگر مثل شرکت در انتخابات و مسائل اقتصادی) را بیان می کنند، این نحوه نگرش ایشان حاکی از این مسئله است که برای جریان یافتن یک آرمان و ایده باید ثمرات ملموس و عینی به مخاطبین نشان داد که بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، از این مسئله بگذریم که محور اصلی نیست. 

اما اشارت مهم ایشان در پیام[2] کوتاهشان:

همگانی شدن احساس مسئولیت در قبال مسئله نماز

تعبیر بکنید(مردمی شدن، حضور مردم در صحنه عبادت، ترویج امر به معروف به صورت عملیاتی نه تئوری)

مسئولین و صاحب نفوذان در هر مقام و مرتبه ای که هستند قدمی اجرایی برای تحقق نماز بردارند.

تعبیر بکنید(مسئولین باید دغدغه مند باشند، نهادهای حکومتی در این  مسئله شانه به شانه مردم باشند، کار اجرایی بکنید نه همایش و...)

یکی از مهمترین راههای مقابله با تهاجم فرهنگی از طریق نماز است.

تعبیر بکنید(نماز برای گوشه خانقاه نیست، ارتباط با خدا، ارتباط با خلق را سامان می دهد، مقابله با تهاجم فرهنگی از طریق اصلاح نفس)

در این کار به کم بسنده نشود و زیاده خواه باشید

تعبیر بکنید(همیشه نگاه حداکثری داشته باشید خصوصا مسائل معنوی، امید به ثمر نشستن داشته باشید، برای همه برنامه داشته باشید)

نماز را بجا بیاورید نه اینکه نماز را قرائت بکنید

تعبیر کنید(باید نماز اقامه شود، دینداری سطحی نداشته باشید، دنبال به هدف رسیدن نماز باشید نه انجام برای رفع تکلیف)

دلهره

بگذریم از اینکه طوبای کلام حضرتشان همانند قرآن از هر شاخه اش دُر می ریزد و اعجاز بیانشان سبب سهل شدن فهم معارف والا شده است،

اما آنچه باعث نگرانی شده این است که با گذشت چند روز از صدور این پیام؛ هیچ اتفاقی نمی افتد، عادت کرده ایم به اینکه ایشان بخواهند و ما بشنویم، برایمان سخت نیست به اینکه رهبرمان ابراز دغدغه بکنند و ما نهایتا در جای نرم خویش کمی گرم تر شویم.

بسیار نگران کننده است که رهبر جامعه درخواستی چنین علنی، خصوصا در مسئله ای که خوبی و نکوئی اش را،

هم عقل تایید می کند و هم نقل؛ هم سنتی متسنن به آن است و هم مدرن آرامش خویش را به او می داند، آنگاه چنین آسوده از کنارش عبور میکنیم.

مسئله نماز مسئله ای نیست که حتی معارضی در اختلاف قرائت از آن وجود داشته باشد و

اگر فقط این آیه از قرآن در باره آن آمده باشد که: إِنَ‏ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ[3]

ما را بس است که هیچ کاری را بر آن در اهمیت و اولویت مقدم نکنیم، اما چنین ساده هم از نماز و هم از پیام ولی در باره آن می گذریم.

مخاطب اصلی این سخن، اول بدنه متدین ما خصوصا مسئولین و صاحب نفوذان، تریبون داران و اثرگذاران است، کسانی که بسیاری از اوقات به شهادت واقع، خواسته های رهبری برایشان تصنعی شده، در این حد که بشنوند و مانند تاریخ دانان صرفا نقل کنند و بگذرند.

نگران کننده است که مهمات رهبری و دستورات و خواسته های ایشان درجه اهمیتی بیش از شنیدن اخبار در کنار ناهار نداشته باشد.

این مسئله که مبین تغییر در اولویت بندی های حقیقی افراد است، نشان از این دارد که نگاه به مدیر جامعه تنزل پیدا کرده است و این یعنی "باغات بستان ها سر سبز و میوه ها رسیده است" ولی دلمان هنوز نرسیده است.

حادثه کربلا میوه دینداری غیر دردمندانه بود، ثمر امام محوری زبانی،

هیهات که نباید فراموش کرد؛ بهای ساده انگاری دین و ولایت خون حسین بن علی شد...

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ إِمَامِنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا فَفَرِّجْ ذَلِکَ اللَّهُمَّ بِعَدْلٍ تُظْهِرُهُ وَ إِمَامِ حَقٍّ نَعْرِفُهُ إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِین‏[4]

 



[1] : لهوف‏، ترجمه از میر ابوطالبى، ابوالحسن‏، صفحه93

[2] 6 بهمن 1394 به اجلاس سراسری نماز

[3] سوره عنکبوت آیه 45

[4] مفتاح الفلاح شیخ بهایی، باب اول ، فصل فی النیه

ناصر قیلاوی زاده