خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

۱۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ طَهِّرْنی فیهِ مِنَ الدَّنسِ وَ الْأقْذارِ                          

خداوندا! در این روز مرا از پلیدی و کثافت اخلاقی  پاک ساز

وَ صَبِّرْنی فیهِ عَلى کائِناتِ الْأَقدارِ،                              

و بر حوادث قضا و قدر صبر و تحمل عطا فرما

وَ وَفِّقْنی فیهِ لِلتُّقى وَ صُحْبَةِ الْأبرار،ِ                            

و بر تقوی و پرهیزکاری و مصاحبت نیکوکاران موفق گردان

بِعَوْنِکَ یاقُرَّةَ عَیْن الْمَساکینِ.                                  

 به حق قدرت و تواناییت ای مایه شادی و اطمینان مسکینان!

 

1.        دنس به معنای کثافت، آلودگی و چرکینی است و «اقذار» جمع «قذر» به معنای پلیدی ها، چیزهای بد است. هر چیز پلید و دل آشوب را قذر می گویند.

در دعای امروز از خدای متعال طهارت و پاکی از آلودگی و پلیدی ها طلب می کنیم.

مناسب است در مورد انواع آلودگی ها صحبت بکنیم.

حضرت امام خمینی رحمه الله علیه برای انسان سه بهشت و سه جهنم توصیف می کنند. ایشان می فرماید مرتبه اول از بهشت و جهنم در مورد اعمال است. مثلا بهشتی که در ازای صدقه و کار نیک به ما می دهند و جهنمی که در ازای نگاه به نامحرم کردن و صدمه زدن به دیگران متوجه ما است.

این مرتبه اول از بهشت و جهنم است و عمده روایاتی که در توصیف بهشت و جهنم وارد شده در توضیح این مقام هستند.

مرتبه دوم در مورد بهشت و جهنم اخلاق وارد شده است یعنی آن دسته از آلودگی های که به خلق و ملکه برای انسان تبدیل شده اند مثلا تکبر و عجب که این آلودگی ها، جهنمی بس سخت تر و پیچیده تر از جهنم اعمال در پی خواهند داشت همانگونه که بهشتی که محصول ملکات اخلاقی حسنه باشد بسیار گواراتر از بهشت اعمال است.

مرتبه سوم از بهشت و جهنم در مورد عقاید و باورهای انسان است که سنگین ترین و سخت ترین جهنم و عذاب در انتظار کسانی است که آلودگی های عقایدی دارند و عقاید آنها عجین با قاذورات است.

نیاز است در این ماه شریف انسان مومن برای آلودگی هایی که در هر سه مرتبه وجود دارد برنامه داشته باشد. نکته مهم تر هم این است که دفع آلودگی عقایدی مهمتر از دفع آلودگی اخلاقی و اعمالی است و کسب عقاید صحیح و درست مهمتر از دو مرتبه دیگر است.

نکته آخر:

بدون برنامه هیچگاه کاری از پیش نخواهد رفت. بارها شده که در مسافرت ها با خود گفته ایم یک کتاب را می خوانیم و یا یک کار را انجام میدهیم اما چون زمانی برای آن در نظر نگرفته ایم، کتاب را بدون حتی برگ زدنی به خانه برگردانده ایم، آری بدون برنامه کار انجام نخواهد گرفت.

2.        مطابق حدیث معروف امیر المومنین صبر سه قسمت می شود، صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر در هنگام مصیبت و سختی

آنچه در اینجا از خدای متعال طلب می کنیم به نوعی شامل همه اقسام صبر می شود اما تبلور عمده اش در صبر بر سختی هاست.

چگونه صبر کنیم؟!
برای رشد طاقت و تحمل انسان مسائل و راهکارهای مختلفی می شود ارائه داد اما یک مسئله است که شاه بیت رشد صبر و تحمل انسان است.

انسان وقتی که خدا را بشناسد و بداند که او فقط خیر انسان را می خواهد

انسان وقتی بداند که این دنیا مکان امتحان و سختی است{ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی‏ کَبَدٍ}[1]

هر پیش آمد و رخدادی را با چشم پل و امتحان می بیند و ثمره این نوع نگاه به زندگی می شود:

اگر چه کشتند برادرم را                                ما رایت الا جمیلا

3.        این کلمه از ماده «وَقْى» است که به معناى حفظ و صیانت و نگهدارى است.

معناى «اتّقاء» احتفاظ است. ولى تاکنون دیده نشده که در ترجمه‏هاى فارسى، این کلمه را به صورت حفظ و نگهدارى ترجمه کنند. در ترجمه‏هاى فارسى اگر این کلمه به صورت اسمى استعمال شود مثل خود کلمه «تقوا» و یا کلمه «متقین»، به «پرهیزکارى» ترجمه مى‏شود. مثلًا در ترجمه هُدىً لِلْمُتَّقینَ گفته مى‏شود: هدایت است براى پرهیزکاران. و اگر به صورت فعلى استعمال شود، خصوصاً اگر فعل امر باشد و متعلَّقش ذکر شود، به معناى خوف و ترس ترجمه مى‏شود. مثلًا در ترجمه اتَّقُوا اللَّهَ یا اتَّقُوا النّارَ گفته مى‏شود: از خدا بترسید، [یا از آتش بترسید.].

البته کسى مدعى نشده که معناى «تقوا» ترس یا پرهیز و اجتناب است، بلکه چون دیده شده لازمه صیانت خود از چیزى ترک و پرهیز است و همچنین غالباً صیانت و حفظ نفس از امورى ملازم است با ترس از آن امور، چنین تصور شده که این ماده مَجازاً در بعضى موارد به معناى پرهیز و در بعضى موارد دیگر به معناى خوف و ترس استعمال شده است.

و البته هیچ مانعى هم در کار نیست که این کلمه مجازاً به معناى پرهیز و یا به معناى خوف استعمال بشود. اما از طرف دیگر موجب و دلیلى هم نیست که تأیید کند که از این کلمه یک معناى مجازى مثلًا ترس یا پرهیز قصد شده. چه موجبى هست که بگوییم معناى اتَّقُوا اللَّهَ این است که از خدا بترسید و معناى اتَّقُوا النّارَ این است که از آتش بترسید؟! بلکه معناى این گونه جمله‏ها این است که خود را از گزند آتش حفظ کنید و یا خود را از گزند کیفر الهى محفوظ بدارید. بنابراین ترجمه صحیح کلمه تقوا «خود نگهدارى» است که همان ضبط نفس است و متقین یعنى خود نگهداران.[2]

مصاحبت نیکوکاران یکی از مصادیق و موارد تقوا و راه های نگهداری نفس است. در اصطلاح ادبیاتی می گویند گفتن{مصاحبه الابرار} ذکر خاص بعد از بیان یک عام است مانند موردی که در سوره {العصر} داریم. در آنجا ابتدا سفارش به حق و در ادامه سفارش به صبر شده است.[3] این کار جهات متعددی دارد که مهم ترین آنها تاکید بر خاص بعد از عام است.

در اهمیت مسئله همنشینی و ارتباط با نیکوکارن و پرهیز از مصاحبت زشت خویان این جملات سید ساجدین علی ابن الحسین در دعای ابوحمزه بر هر قلب پاکی کفایت می کند:

سیدی لعلک عن بابک طردتنی و عن خدمتک نحّیتنی .... او لعلک فقدتنی من مجالس العلمآء فخذلتنی او لعلک رایتنی فی الغافلین فمن رحمتک آیستنی او لعلک رایتنی آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی او لعلک لم تحب ان تسمع دعآئی فباعدتنی او لعلک بجرمی و جریرتی کافیتنی او لعلک بقلة حیآئی منک جازیتنی.[4]

4.        قره العین به نقطه امید و نور چشمی می گویند. مساکین که ذلت و حقارت مقام بندگی را در مقابل خدای بیکران و بی نیاز درک کرده اند بخوبی می فهمند که فقط خالق یکتاست که می تواند در این مسیر سخت کمک رسان باشد. پس به صدای بلند می گوییم که ای خدا به ما مسکینان یاری رسان که تنها تو یاری رسان مسکینانی.

 

 

 

 

 

 

 



[1] سوره بلد آیه 4

[2] شهید مطهری کتاب 10گفتار

[3] إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

[4] ای آقای من؛ شاید مرا از دربار خود رانده ای، و از در عنایت و باب رأفت خود بازداشته ای و از خدمتگزاری دورم کرده ای؟! ...... یا شاید مرا در مجالس علماء و محافل دانشمندان مفقود و گمشده دیدی پس مرا به خذلان واگذاشته و خوارم کرده باشی؛ یا شاید مرا در زمره بی خبران دیدی و از غفلت زدگان شناختی پس مرا از رحمتت مأیوس کرده باشی؛ یا شاید مرا مشتاق مجالس تبهکاران و الفت گیرنده به بزم گمراهان یافته ای پس میان من و ایشان را مرتبط کرده و از یاد خود خالی گذاشته ای، یا شاید دوست نداشته باشی که بشنوی دعای مرا صدای مرا از این رو از درگاه عنایت و پیشگاه رحمت خود مرا دور داشته ای، یا شاید به علت معصیت و تبه کاریم مجازاتم می فرمایی یا به سبب جرائم و گناه مرا مکافات کرده باشی؛ یا شاید به علت قلت آزرم و به سبب کم حیایی من مرا مجازات کرده و پاداش داده باشی.

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ                                      

خدایا! در این روز مرا به زیور پوشیدگی و پاکدامنی بیارای

 وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ                              

و بر من جامه کفاف و قناعت بپوشان

وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ                                

و به عدل و انصاف وادارم کن

وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ                                           

 و مرا از هر آنچه که می‌ترسم ایمن گردان

بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ                                 

به امید نگهداری‌ات ای نگهدار خداترسان

1.        روز دوازدهم است تا این لحظه خواسته های زیادی را از خدای متعال طلب کرده ایم، اما جنس خواسته امروز متفاوت است. در این روز از خدا یکسری رشد و تکامل های درون نفسانی می خواهیم، مسائلی که زینت و زیور نفس آدم هستند. عیار این ویژگی واقعا بالاتر از ویژگی های دیگر است چرا که به قول علمای اخلاق این خصوصیات ملکات نفسانی می شوند.

در این روز از خدا ستر و عفاف می خواهیم.

ستر به معنی پوشاندن روی چیزی است  و بیشتر در مورد پوشاندن ظاهر و بدنه خارجی اشیا مورد استفاده قرار می گیرد.

عفاف از ریشه لغوی {ع ف ف} مشتق شده است و به معنی توانایی انسان بر نگه داری نفس است. یعنی نفس و شهوت چیزی را بخواهد ولی انسان با اراده درونی آن را بپوشاند و بروز ندهد.

پس در این دعا دو پوشش برای نفس خویش طلب می کنیم یکی پوشش بیرونی که ما را در جامعه حفظ و نگهداری می کند. ما را از انجام گناه علنی و شرک و کفر حفظ می کند. ما را از معصیت در محضر الهی باز می دارد.

دیگری هم پوشش و نگه بان درونی که میل ما را از گرایش به سمت بدیهی باز می دارد. گاهی اوقات می شود که به سمت یک فعل نامناسب رغبت پیدا می کنیم ولی بخاطر عوامل بیرونی مثل ترس از آّبرو و یا ترس از خدا این کار را انجام نمی دهیم، اما عفاف یک مرتبه بالاتر از این را هم دربر می گیرد و به اصطلاح مرتبه طهارت سر و درون را برای ما به ارمغان می آورد،

ان شاء الله به حق خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها این طاهره زکیه خدای متعال به ما طهارت سر عنایت بفرماید.

2.        هر لباس برای انسان دو کار مهم انجام می دهد یکی زیبایی ظاهر و جلوه آن است و دیگر حفاظت از بدن در مقابل گزندها

 ستر و عفاف برای ما زینت بودند اما در این بند از دعا یک کاربرد دیگر لباس که حفاظت از آسیبها باشد را می بینیم.

قناعت کردن و راضی بودن را آنچه داراییمان است.

بسیاری اوقات فکر می کنیم که غنا و بی نیازی در داشتن سرشار مال و منال است اما این نگاهی بس اشتباه است.

غنا و بی نیازی که ثمره آن قناعت و کف نفس از خواسته های زیادی است یک صفت نفسانی است، یعنی در مورد نفس آدم صحبت می کنیم. هرگاه یک صفت در وجود آدم باشد باید مواردش هم در همان جا مصداق پیدا کند. مثلا نمی شود به کسی عالم بگوییم اما علمش در کتاب ها باشد. نمی شود به کسی عاشق گفت اما عشقش در وجودش نهفته نباشد. حال از همین جمله است صفت غنا و بی نیازی، اگر کسی غنی و بی نیاز است نباید این بی نیازی در تامین همه خواسته هایش ببیند بلکه باید این بی نیازی را در نفس خود جستجو کند.

آنچه معنا شد عمدتا معنای قناعت بود اما در کفاف یه ظرافت دیگری هم وجود دارد و آنهم بی نایز دیدن خویش از دارایی های مردم است یعنی خدایا مرا در وجود خویش غنی بگردان به نحوی که نه بیش از اندازه خود بخواهم و نه چشمی با مال و دارایی های دیگران داشته باشم.

3.        انصاف از ریشه کلمه {ن ص ف} گرفته شده است. نصف به معنای دو نیم است. انصاف کلمه ای است که در معامله بکار می رفته است و وقتی می گفتند کسی به انصاف معامله می کند یعنی به نحوی قیمت گذاری می کند که همان مقداری که خود سود کرده مشتری هم سود کند. این کلمه رفته رفته به معنای مروت و جوانمردی وسعت پیدا کرده است.

عدل هم که به معنای رعایت حق هر چیزی را داشتن است. یعنی حق هر چیزی را رعایت کنیم. البته گاهی عدالت به معنای تساوی بیان می شود که اشتباهی خطرناک است و باید از این اشتباه پرهیز کرد و مراقبت نمود.[1]

در این فقره دعا از خدا می خواهیم که ما را به عدل و انصاف مجبور کند ولو اینکه خودمان هم نخواهیم. این عدالت و انصاف هم از خصوصیات نفسانی هستند که باید در وجود انسان نهادینه شوند و الا صرفا یک کار درست انجام دادن نمی تواند ضمانت تداوم داشته باشد.

ممکن است خیلی ها کار خوبی انجام دهند اما بخاطر رعایت حق الهی و عدالت نیست بلکه می تواند علتی مثل ریا و یا جلب محبت دیگران داشته باشد که این علل نمی تواند عاقبت بخیری در پی داشته باشند.

اما وجود صفت عدالت در نفس انسان می تواند تا ضمانت صحت باقی اعمال انسان را در پی داشته باشد.

عدالت آنچنانکه علما تعریف می کنند، عبارت است از مکه راسخه نفسانی که انسان را از وقوع در معاصی نگه می دارد.

4.        در این قسمت از خدا امان و امنیت می طلبم از چیزی که از آن می ترسیم،

اما مومن از چه خوف دارد در حالی که خود خدای تعالی می فرماید:

مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ‏ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ[2]

آنچه که باید از آن ترسید، ترس از عمل نکردن و ضعف انجام اعمال صالح است ویا ایمان راسخ است. اما آنچیزی که خدای کریم می فرماید که مومنان از آن خوفی ندارند، مشروط به ایمان و عمل است.

پس امن از خوف برای بندگان گنه کاری چون من می شود اینکه خدا نصرت دهد تا بر ایمان به خدا و عمل مطابق فرامینش ثابت قدم باشیم.

5.        تنها عامل و قدرتی که می تواند این امنیت را برای بندگان مهیا کند خدای لا شریک است. اوست که با قدرت لایزال خویش می تواند ما را در این راه نصرت دهد



[1] برای عمق بیشتر این معنا به کتاب عدل الهی شهید مطهری مراجعه شود

[2] سوره مائده آیه 69

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ حَبِّبْ اِلَیَّ فیهِ الْإحسانَ،                                        

خداوندا! در این روز نیکوکاری را محبوب و مطلوب من ساز

وَ کَرِّهْ فیهِ الْفُسُوقَ وَ العِصیانَ،                                       

و فسق و معاصی را ناپسند من قرار ده

وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فیهِ السَخَطَ وَ النّیران،َ                                   

و در این روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان

بعَوْنِکَ یاغیاثَ المُستَغیثینَ                                            

به حق توان و نصرتت، ای فریاد رس درماندگان عالم!

 

1.        در این روز از ماه مبارک به لسان پیامبر از خدا می خواهیم که نیکوکاری و احسان را محبوب ما بسازد.

این دعا را می شود به نحو دیگری هم انجام داد، مثلا مثل دعاهای روز قبل بگوییم که خدایا احسان را رزق من بگردان، یا انجام نیکو کاری را به من اجازه بده؛ اما به نحو دیگری دعا می کنیم، می خواهیم که نیکوکاری مطلوب و محبوب من بشود.

مکانیسم انجام فعل اختیاری

در مباحث فلسفه در فصلی از آن در مورد یان بحث می کنیم که یک انسان چه مسیری را طی می کند تا یک کار را انجام بدهد. چه مقدماتی باید باشد و چه موانعی نباید باشد که ما بتوانیم آن فعل را انجام دهیم.

مهمترین بخشی که برای رسیدن به این مطلوب مد نظر است ایجاد شوق نسبت به یک مسئله است. تا زمانی که انسانی به مسئله ای شوق نداشته باشد به هیچ نحو به آن نزدیک هم نمی شود. مسئله شوق و نفرت، محبوبیت و منفوریت اساسی ترین رکن در انجام فعل اختیاری بشر و یکی از کاربردی ترین قوانین علمای اخلاق است.

شاه کلید اخلاق

علمای اخلاق یک شاه کلید برای حرکت در مسیر اخلاق دارند. می گویند که اگر می خواهد که به سمت یک ملکه خوبی حرکت کنید باید آن را خوب بشناسید و محاسن آن را برای خود معلوم بکنید و مدام ذکر بکنید تا مطلوب شما بشوند تا محبوب شما بشوند.

در طرف مقابل هم همین است یعنی اگر می خواهید که یک رذیله اخلاقی را ترک کنید باید مذموم بودن آن را بدی آن را زشتی کار را معلوم بکند و مدام در جلو چشمان خود قرار بدهید تا با نفرتی که از آن فعل زشت حاصل می شود کم کم به ترک آن برسیم.

در این دعا پیامبر اکرم(ص)، محبوبیت نیکوکاری را از خدا می خواهد. یعنی قدم اول مسیر سلوک...

 

2.        در فقره دوم دعا، دقیقا نقطه مکمل فقره اول را می خواهیم، یعنی حرکت به سمت ترک معاصی و رذائل اخلاقی آنهم از راه درست آن.

پیامبر اکرم (ص) با این دعا هم بما می آموزند که شیوه ترک معاصی و انجام واجب چیست و هم می آموزند که به سمت انجام چه مسائل و ترک چه مسائلی باید حرکت بکنیم.

فسق به معنی خروج از حد و مرزی است که برای صحیح هر چیزی در نظر گرفته شده است. اگر در اسلام به کسی فاسق بگویند یعنی کسی که محرمات و منهیات الهی را بدون ترس و خوف از خدا مرتکب می شود.

تذکر

انسان ها در بسیاری از موارد، خوب و بد را می شناسند، خوب و خوبتر را هم می توانند تشخیص دهند، اما آنچه که باعث می شود کار درست یا بهتر را انجام ندهیم، انگیزه، شوق است نه دانش و آگاهی، پس ارزش این دعای پیامبر اکرم بیشتر به این جهت است که به ما می آموزد،

ای مردم، آنچه را می خواهید انجام دهید یا ترک کنید باید خوب بشناسید و این راهی است که باعث می شود در دوراهی ها به سمت کار نیکو و صلاح حرکت بکنید و دچار وقفه نشوید.

3.        ما هر چه هم خوب عمل بکنیم بازهم نمی توانیم توان شکر نعمتهای بیکران الهی را بجا بیاوریم.

ما بندگاه حقیر در بهترین حالت های خود بازهم به دنبال منافع شخصی خود هستیم و برای خویش داریم عمل می کنیم. در شرایطی که پیغمبر اکرم روزی 70مرتبه استغفار میکرده دیگر ماها چه می توانیم بگویم؟!
دعای کمیل نجوای شبانه امیر المومنین است که از ترس خدا آنچنان ضجه می زند و می گرید؟!

این امام سجاد است که در ابوحمزه از تاریکی و تنگی قبر خویش گریه می کند و به خدای عالم التماس می کند

آیا هیچگاه می توانیم به این بندگان خالص خدا نزدیک بشویم؟! آیا تمام عبادت های کل عمر بشریت نزدیکی به یکی از نماز های خاضعانه امیر المومنین می شود؟!

هیهات هیهات که بتوانیم. پس تنها راهی که می ماند توبه و انابه و التماس الله بی کران برای اینکه از خشم و قهر خدا در امان بمانیم.

بنده حقیر که همیشه از نمازهایم به خدا پناه می برم و وقتی این است حال نماز و عبادتم وای بحال سایر سیئات و مباحاتم...

4.        چقدر زیبا رسول مهربانی ها نام فریاد رس خدا را صدا می زند...

انسان حس می کند که واقعا و از اعماق وجود گرفتار هستند که اینگونه زیبا نام خدا را صدا می زنند.

حال ائمه و اولیا خدا در هنگامه مشکلات معنوی مانند حال ما اهل دنیا هنگام مشکلات دنیوی است.

لحظه ای فکر کنید عزیزترینِ بستگانتان در حال مریضی شدیدی است و دکتری در نزدیکتان وجود دارد. به چه حالی از این دکتر کمک می طلبید؟! آیا التماسش نمی کنید؟! چگونه برای یاری رساندن به او تمام افراد را جمع می کنیم؟!

آیا در هنگام ترس از جهنم هم چنین حال اضطرابی داریم، هیچ اندیشیده ایم آتشی که هیزم انسان های هستند در انتظار معصیت کاران و مذنبین هست.

پس باید با تمام وجود فریاد زد اغث یا غیاث المستغیثین

 

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز دهم ماه مبارک

 

اللَّهُمَّ اجْعَلنی فیهِ مِنَ المُتَوَکِلینَ عَلَیْکَ،                        

خدایا! مرا در این روز از متوکلان درگاهت قرار ده

 وَ اجْعَلنی فیهِ مِنَ الفائِزینَ لَدَیْکَ،                               

و در این روز مرا از رستگاران در نزد خود قرار بده

 وَ اجعَلنی فیه مِنَ المُقَرَّبینَ اِلیکَ،                               

و در این روز مرا از مقربان درگاهت قرار ده،

 بِاِحْسانِکَ یا غایَةَ الطّالبینَ                                      

به حق احسانت، ای نهایت همت جویندگان!

 

1.        یک سوم ماه رمضان گذشته است. به روز دهم رسیده ایم. در این روز که مقداری از ثبات قدممان در راه خدای متعال به حول و قوه الهی معلوم گشته است از خدا می خواهیم اکنون ما را از "متوکلین" بگرداند.

معنای توکل چیست؟  

توکل از لحاظ لغوی یعنی اعتماد کردن به کسی و او را پشتوانه خویش قرار دادن است.

اما برای فهم عمیق معنای توکل بهترین راه این است که به کتاب خدا مراجعه کنیم و ببینیم که قرآن توکل(اعتماد کردن) را در چه جایی شایسته می داند.

فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ‏ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین‏[1]

از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب‏آمرزش کن و در کار جنگ مشورت نما و آنچه را که خود تصمیم گرفتى با توکل به خدا انجام ده که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد مى‏ کند.

مطابق آیه قرآن توکل و اعتماد وقتی شایسته است و باعث جلب محبت الهی می شود که انسان (هر چند این انسان پیامبر باشد) تمام مقدمات به نتیجه رسیدن کاری را انجام بدهد. خدای متعال، پیامبر اکرم را که عقل کل است و هرچه را بخواهد می تواند انجام دهد ابتدا امر به مشورت می کند سپس می فرماید عزم خود را جزم کن و در این مرحله به خدا توکل کن و عمل نما.

نکته زیبایی که در این فقره به ما تذکر می دهد این است که باید از اعتماد کنندگان به خدا باشیم.

در مقابل اعتماد کنندگان به خدا کسانی هستنند که اعتمادشان به مال، مقام و افراد و کشورهای به ظاهر قدرمتند بیش از خدای متعال است. کسانی هستند که تکیه شان صرفا مسائل مادی دنیوی نه نصرت خدای متعال

در زمانه ما مسئله ازدواج صحنه امتحان الهی است. خدای متعال می فرماید که اگر کسی بخاطر دغدغه مالی نمی خواهد ازدواج کند بداند که:

 إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ‏ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏

اگر فقیر و ناتوان مالی باشید، منِ خدا شما را بی نیاز می گردانم. گاهی باید خویشتن را در ورطه امتحان الهی قرار دهیم، به واقع اگر یک سرمایه دار بازاری به ما چک سفید امضا بدهد و بگوید هر مقدار می خواهی برای ازدواج خرج کن و در مقابل هم این آیه باشد؛ با کدام یک اطمینان و آرامش قلبی می گیرم و پس از آن اقدام و عمل خواهیم کرد؟! پاسخش باشد پیش وجدانمان... فتوکل


2.        فائزون به کسانی می گویند که به سعادت رسیده و مقصود و محبوب خود را یافته اند. قرآن کریم رستگاران(فائزون) را دارای مقامی والا و عظیم می داند. کسانی که در اعلی درجات بهشت مسکن دارند و از هم جواری حضرت حق بهره مند هستند.

از سیری که در این ادعیه مشاهده شده به نیکی می توان دریافت کسانی در مقام بندگی خدا پس از طی مقدمات عادیه با توکل بر خدای عالم به عمل کردن متوسل شده اند می توانند به کرم بی نهایت الهی جهت رستگاری امیدوار باشند.

در این بند به نکته ای دقیق اشاره شده که دعا کننده صرفا رستگاری و بهشت را خدا نخواسته بلکه طلب کرده که از آن دسته از سعادتمندانی باشد که در نزد خدای عالم متمکن هستند. با قرائت این بند آیه شریفه قرآن به ذهنم متبادر شد که می فرماید:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[2]

تصور عمومی این است که آیه می خواهد بگوید که شهدا زنده هستند و مرده محسوبشان نکنید؛ در صورتی که ادامه حیات و زندگی امری مسلم است که نه فقط برای شهدا که برای تمام بشریت قابل تصویر است. آنچه در آیه مورد استدراک و خروج از حکم ما قبل است، مسئله (عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ) است. مسئله اینکه مقتولین فی سبیل الله در نزد پروردگارشان مرزوقند و این مقامی است بس عجیب که در این روز از ماه رمضان از خدای متعال طلب می کنیم.

3.        این فقره در ادامه فقره قبل است. درخواست تقرب و همجواری خدای متعال را داریم. هرکس اندک تامل در باب مسائل دینی داشته باشد به خوبی می داند که قرب و نزدیکی در مسائل الهی در مورد ارتباط روحی و معنوی است نه نزدیکی جسمی و مکانی.

آنچه این قرابت و نزدیکی را برای ما حاصل می کند بی شک در اولین مرتبه تقید به ترک محرمات و انجام واجبات است و همانگونه که علمای دین شناس و اساتید اخلاق تاکید می کنند ترک محرمات بر انجام واجبات مقدم است.

پس بر هر انسان خداجوی تقرب خواه واجب است در این ماه رحمت که شیطان در قید و بند است، برای نفس خویش مهار و محافظی قرار داده و از زندان شهوت رهایی جوید.

4.        امید است که خدای متعال به احسان و جود خویش ما را یاری رسانده و در این مسیر پر خطر از جمله فائزون بگردیم.

هرچند که مسیر دشوار است اما برای طالبین حقیقت همیشه حبل الله مهیا است

 

 

 



[1] سوره آل عمران آیه 158

[2] سوره آل عمران آیه 169

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز نهم

اللَّهُمَّ اجْعَل لی فیهِ نَصیباً مِن رَحمَتِکَ الواسِعَةِ،                

 خداوندا! مرا نصیبی کامل از رحمت واسعه خود عطا فرما

 وَ اهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ،                                 

و به ادله و براهین روشن خود هدایتم نما

 وَ خُذْ بِناصِیَتی إلى مَرْضاتِکَ الجامِعَة،ِ                          

 و سرنوشت مرا به سوی خشنودی خودت که جامع هر نعمت است سوق ده

 بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ المُشتاقینَ.                                      

 به حق دوستی و محبتت، ای امید و آرزوی مشتاقان عالم!

 

1.    1.    در این روز از خدای عالم طلب می کنیم که از رحمت واسعه خود به ما چیزی عنایت بفرماید.

اما رحمت واسعه خدا چیست؟! این رحمت در چه حالتی شامل بندگان می شود و چه زمانی از آنها دور می شود؟!

خالق عالم در قرآن کریم خطاب به موسی نبی می فرماید:

قالَ عَذابی‏ أُصیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ء[1]

خداوند به حضرت موسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) می فرماید: عذاب من به کسی می رسد که بخواهم و لکن رحمت من شامل همه چیز و همه کس می شود.

دو نوع رحمت الهی

رحمت الهی دو قسم است، یکی رحمت واسعه و عمومی خدا و یکی رحمت خاص و عنایت ویژه الهی است که شامل برخی از افراد می شود. مطابق آیه قرآن یک قسم از رحمت خدا شامل تمام آنچه لفظ "شی" بر آنها صادق است می شود. یعنی جاندار و بی جان، با شعور و بی شور، مومن و کافر، همگی مشمول رحمت عام اله عالم قرار می گیرند. وقتی رحمت عام چنین معنایی پیدا می کند مصادیق آن باید به نحوی باشد که در همه اینها بتوانیم پیدایش کنیم و این در حیات موجودات، رزق و روزی موجودات و تمام نعمت هایی که خدا به مخلوقات ارزانی نموده است ثابت است.

سوال

 اینجا ابهامی وجود دارد که اگر این رحمت به همه به یک نحو عطا می شود، پس این درخواست ما از خدا چه معنایی دارد؟! بخواهیم یا نخواهیم که عطا می شود پس بیان آن برای چیست؟!

تقابل عذاب و رحمت در آیه به ما نشان می دهد که الله تبارک و تعالی رحمت واسعه و عام خود را  به یک نحو شامل همه می کند و این رحمت اقتضای ربوبیت و لطف و کرامت ذات اقدس اله است لکن برخی موجودات و ممکنات به دست خود، خویشتن را از این رحمت محروم می سازند و با انجام محرمات الهی اسباب محرومیت خود را فراهم می سازند و این عدم شمول رحمت عام، منتسب به خود گنه کاران است و بازگشت به افاضه رحمت و یا عدم افاضه از جانب خدا ندارد.

رحمت واسعه الهی مانند باران بر سر همه می بارد، حال اگر کسی بر سر خود چتر بگیرد؛ به اختیار خود چنین عذاب و دوری از رحمت را برای خود خریده است و در این حال فلا تلومن‏ إلا نفسه...

در نهایت باید گفت این دعا در خواست این است که ما به دست خویش با ارتکاب معاصی و اسباب نزول عذاب، خویشتن را از رحمت الهی محروم نسازیم.

2.    2.   راغب در کتاب خود[2] گفته است: کلمه:" برهان" به معناى بیان دلیل است و این کلمه بر وزن" فُعلان" است مانند رُجحان‏ البته برخی از ادبا هم گفته اند که برهان مصدری است که فعل "بره یبره" از آن مشتق می شود. گاهی هم برهان به معنای اسم فاعل بکار می رود به معنای روشن کننده.

در قرآن کریم کلمه برهان در چندین جا استفاده شده است. یکی از جاهایی که این کلمه بکار برده شده است در آیه مبارکه:

یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ‏ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبینا[3]

مطابق تفسیر علامه طباطبایی معنای آیه چنین می شود: ای مردم به تحقیق از جانب پرودگار شما دلیل روشنی(که باعث یقین و اطمینان شما می شود) برای شما آمد و همچنین بر شما نازل کردیم نور مبین خویش را(یعنی قرآن را).

با توجه به سیاق آیات قبلی منظور از برهان از جانب خدا، شخص حضرت ختمی مرتب محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) است که با دیدن او و شنیدن رسالتش، اطمینان به حقانیت او برای هرکسی  حاصل می شد.

یکی دیگر از جاهای که کلمه برهان در قرآن استفاده شده است در سوره یوسف می باشد، زمانی که می خواهد در آن امتحان سخت الهی حال یوسف نبی را شرح دهد و می فرماید:

وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ‏ رَبِّهِ[4]

وى یوسف را قصد کرد یوسف هم اگر برهان پروردگار خویش ندیده بود قصد او کرده بود.

در اینجا هم برهان به همان معنای سابق است، یعنی چیزی که با دیدنش انسان یقین می کند و باعث اطمینان نفسی او می شود، علامه طباطبایی برهانی که یوسف را از گناه باز می دارد شهود الهی می داند و می فرماید:

(آن برهانى که یوسف از پروردگار خود دید هر چند کلام مجید خداى تعالى کاملا روشنش نکرده که چه بوده، لیکن به هر حال یکى از وسائل یقین بوده که با آن، دیگر جهل و ضلالتى باقى نمانده است که این معنا با علم حضوری و شهودی قابل محقق است در حال‏ که علم حصولی و علم به حسن  وقبح افعال با ضلالت و گمراهی قابل جمع است)

پس به خوبی در می یابیم هدایتی که از خدای متعال در این بند از دعا طلب کرده ایم، برهان قاطع الهی است و به موجب آیه قرآن امام زمان و انسان کامل هر عصر مصداق اتم این برهان است. همانگونه که قرآن کریم برهان خویش را در زمان نزول وحی پیامبر معرفی نموده است.

3.    3.    در این قسمت از دعا واقعا مراتب عالی بندگی را مشاهده میکنیم. 

ناصیه به موی جلوی سر می گویند، هرگاه کسی را بخواهند مجبور به کاری بکنند اصطلاحا موی جلوی سر او را می گیرند و به کار می گمارند.

در این فقره از خدا می خواهیم که اختیارمان را از ما بگیرد و به نحو اجباری هم که شده ما را به آنچه که مورد رضایت اوست بکشاند. قطعا خدای متعال برای رشد بشر از مسیر اختیار خارج نخواهد شد اما این فقره را به ضمیمه فقره اول که در مورد رحمت واسعه است باید معنا کرد.

رحمت واسعه رحمتی عام و فراگیر بود اما رحمت خاص الهی نعمتی است که فقط به بندگان خاص عطا می شود. بندگانی که به مرتبه صالحین رسیده اند. یکی از این نعمت های الهی مراقبتهایی است که به اوج یافتن تقوا کمک می کند.

در آیات متعددی از قرآن در مورد بندگان (الْمُخْلَص) خدا صحبت می شود، این بندگان کسانی هستند که شیطان به آنها دسترسی ندارد و این خلاصی از معصیت و رهایی از بند شیطان پس از تقوای شخصی به عنایت ویژه الهی حاصل می شود لذا به آنها مخلَص(به فتح لام) گفته می شود یعنی کسانی که توسط خدای عالم خالص شده اند.

در سوره یوسف در ادامه همان آیه ای که در بالا بیان شد این تعبیر وجود دارد:

وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ[5]

چنین مرتبه ای است که باعث می شود رحمت خاصه الهی شامل حال بندگان شود. مقدمات این مرتبه لاجرم به عنایت عام الهی و فعل اختیاری بشر است اما رسیدن به مراتب والا جز به عنایات ویژه الهی و دیدن برهان خدای متعال میسر نیست.

4.    4.   این مرحله از کمال را فقط قلب مشتاق طی می کند و این قلب را فقط حضرت الله می تواند مشتاق خود بگرداند. لذا از خدا می خواهیم که بِمَحَبَّتِکَ خود ما را مهیای این مرتبه بنماید.

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت                       ز سمک تا به سماکش کشش لیلی برد

آری دیدن برهان رب، مشاهده جمال جمیل و جلال سبوحی است که قلب را از مشاهده غیر باز می دارد.

فخذ بناصیتی یا الهی

 

 



[1] سوره اعراف آیه 162

[2] مفردات راغب

[3] سوره نسا آیه 174

[4] سوره یوسف آیه24

[5] سوره یوسف آیه 24

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز هشتم

اللَّهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ رَحمَةَ الأَیْتامِ وَ اِطعامَ الطَّعام،ِ              

خداوندا! در این روز مرا توفیق ترحم به یتیمان و اطعام به گرسنگان

 وَاِفْشاءَ السلام و َصُحْبَةَ الکِرامِ،                               

و انتشار سلام بین مسلمانان و مصاحبت نیکان نصیب فرما

بِطَوْلِکَ یا مَلْجَاَ الأمِلینَ.                                         

به حق انعامت ای پناه آرزومندان عالم!

 

1.        در فراز اول این دعا می خوانیم: ( اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ) خدایا مهرورزی به ایتام را به من عطا کن.
رحمت و مهربانی که خدای متعال در دل مادر و پدر نسبت به فرزند قرار داده است قابل وصف نیست. هیچگاه نمی توان محبت فرزندی را از دل مادر بیرون کرد حتی زمانی که مادر از دست فرزند ناراحت است بازهم قبلش مالامال از محبت به فرزند است.

 

کودکانی که از نعمت شفقت و مهربانی مادر و پدر محروم هستند را نظام اسلامی بدون بها رها نکرده است. خدای متعال بر عهده مومنین گذارده تا به ایتام محبت و ترحم داشته باشند.

در روایتی معصوم علیه السلام می فرمایند: دستی که بر سر یتیم از سر ترحم کشیده بشود به اندازه موهایی که از زیر دست فرد گذر می کند برای وی ثواب می نویسند.

امیر مؤمنان علی(ع) در وصیت خویش به امام حسن(ع) فرمود:« الله الله مراقب یتیمان باشید مبادا یک روز گرسنه و یک روز سیر باشند.» 

البته نباید تصور شود که یتیمی باعث شکست و علت ناکامی است چرا که اشرف مخلوقات و کامل ترین انسان روی زمین یعنی محمد مصطفی یتیم بزرگ شدند، بزرگترین مرد قرن معاصر حضرت امام خمینی یتیم بزرگ شدند و این خود نشان می دهد که یتیمی علت عدم موفقیت نیست.

پس خدای متعال در این فقره مسلمین را به مسئله مهم سرکشی به ایتام رهنمون می کند.

اطعام طعام معنای واضحی دارد فقط یک نکته بسیار مهم اینجا به نظر می رسد،

غذا نیروی محرک و قوت حرکت بدن است پس باید جای خود رانگه دارد. متاسفانه با سبک زندگی غربی که غلبه نسبی هم پیدا کرده غذا خوردن و صرفا لذت بردن جای خود را با غذای سالم و طبیعی که وظیفه اش تامین نیروی بدن است عوض کرده است و باعث پدید آمدن انواع و اقسام امراض شده است.

دستور اهل بیت در مورد غذا این است که تغذیه صرفا باید جنبه ابزاری داشته باشد نه اینکه خود هدف قرار بگیرد و باعث فشلی و ضعف در انجام اعمال قرار بگیرد.

2.        سلام کردن از سنت هایی است که بواسطه پیامبر اسلام نشر یافت. نقل است که هیچگاه نتوانستند بر پیامبر در سلام کردن سبقت بگیرند. سلام از ماده (س ل م) می آید به معنای دوستی و در امان بودن، این هم جلوه ای از جلوه های رحمت بودن پیامبر اسلام است. در این روز ما از خدا می خواهیم که به روش و منش پیامبر در سلام کردن زبانی و واقعی و عملی متمسک باشیم.

مصاحبت نیکان از دیگر صفاتی این است که در این روز از خدای متعال طلب می کنیم.

داستانی نقل می کنند از دلقک فرعون. می گویند او روزی چند بار به تمسخر موسی نبی می پرداخت و این باعث خنده فرعونیان می شد. روایت شده که دیدند که این دلقک مورد رحمت الهی قرار گرفته است وقتی علت را جویانه شدند دیدند که بخاطر شدت تشابه به موسی نبی و خو گرفتن به روش و منش این نبی الهی مورد غفران خدا قرار گرفته است.

مصاحبت با هرکسی باعث رنگ گرفتن از او می شود. لذا در ادعیه و روایات بسیار داریم که مراقب اطرافیان خویش باشید که مانند آنها می شوید. در دعای ابوحمزه داریم که امام سجاد می فرماید:

((او لعلک رایتنی الف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی)) یعنی انس و الفت با بطالین در زندگی روزمره باعث می شود که انسان در قیامت و در خلق و خو هم با آنان همراه باشید و این چیزی است که از آن به شدت ما را پرهیز داده اند.

به عکس سفارش به دیدار علما و صلحا داده اند. سفارش به زیارت خانه عالم کرده اند. سفارش به زیارت قبور شهدا کرده اند چرا که باعث بیداری نفس می شود.

3.        در انتهای دعا خدا را به کرم و نعمتش قسم می دهیم که این خلق حسنه را که همچون آرزو است بر ما برآورده نماید.

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

سبک زندگی از حرف تا فهم

ماجرایی به مقام معظم رهبری منسوب شده است که ایشان می فرمایند:

(( در زمان مرحوم امام، ایشان-امام خمینی(ره)- هرگاه سخنی بیان می کردند و مطلب مهمی مد نظرشان بود، ماها سرفصل آن را می گرفتیم و شیره و جان کلام ایشان را دانشگاه ها و محافل علمی و تاثیر گذار مطرح می کردیم و ابعاد و راهکارهای آن را روشن می ساختیم.

اما در زمان فعلی، بنده اگر مسئله مهمی داشته باشم خودم باید مطرح بکنم، خود فروعات آن را بیان بکنم و در انتها هم خودم به دانشگاهها بروم و یا دانشجویان و دانشمندان را بپذیرم تا مسئله را برایشان بیان کنم.))

اگر این مسئله نقل قولش هم اتفاق نیفتاده باشد یعنی آقا بیان نکرده باشند با نگاهی به تاریخ انقلاب و دوران رهبری آیت الله خامنه ای به عینه این مسئله را مشاهده می کنیم.

علت

ممکن است به ذهن برسد که این همه همایش ها، منبر ها، مقالات و کتب در هر موضوعی که ایشان می فرمایند ارائه می شود با این وجود چگونه می شود چنین ادعایی داشت؟!

مثلا در مسئله سبک زندگی اسلامی که ایشان عنوان کرده اند، اکنون شاید سخنرانی نباشد که بخواهد صحبت بکند الا اینکه مسئله سبک زندگی اسلامی را مطرح می کند، پس چگونه چنین ادعایی مطرح می شود؟!

سوال خوبیست که باعث می شود مشکل و ضعف، بهتر و بیشتر نمایانگر شود؛

برای درک خوب مسئله ابتدا باید ببینیم که نیروها و کادر اصلی که باعث نشر فکر امام شده اند چه کسانی بودند و چه خصوصیتی داشتند؟!

اصلی ترین نیروهای حضرت امام افرادی همچون شهیدان مطهری، بهشتی، مفتح، قدوسی، باهنر، آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی می باشند.

این افراد در عین اینکه جهات قوت و تخصصشان متفاوت است اما همگی توان علمی  و حداقلی پیشبرد اهداف و منویات حضرت امام را دارا بودند.

عمده این افراد کسانی هستند که علوم عقلی وحِکَمی شان را تا نهایت مطاف در نزد بزرگانی چون علامه طباطبایی و امام خمینی خوانده­اند و مبانی مباحث ایدئولوژیکشان که عبارت باشد از علم اصول و فقه را نزد آیت الله بروجردی و حضرت امام ، یعنی مکتب فقهی قم، دریافته بودند. مکتبی که برنامه اسلام برای رشد انسان را در تمام حیطه دنبال می کرده است.

پس حضرت امام نیروهایی داشتند که هم درحکمت نظری و هم در حکمت عملی دارای عمق قابل اعتماد و اتکا بودند.[1] اینگونه نیروهایی که قطعا اوج و قله شان شهید مطهری است، به نحوی رشد یافته بودند که در صورت نبود رهبری و مدیریت مستقیم حضرت امام، بدون شک کار را در مسیر اصلی خود جریان می دادند.

اما در دوران رهبری حضرت امام خامنه ای ما دچار ضعف از ناحیه وجود چنین نیروهایی هستیم، یعنی نیروهایی که از لحاظ فکری دارای جهان بینی سقیم اسلامی و از لحاظ متد حوزوی متبحر در اجتهاد باشند را نداریم و همین مسئله باعث می شود که فهم عمیق و صحیح کلام حضرت آقا تا زمانی که خودشون اقدام نکنند به ندرت اتفاق بیفتد.

از ثمرات این مسئله ضعف و تاخیر در مسئله گفتمان سازی ها و جریان سازی ها صحیح مد نظری رهبری است. چه در ناحیه فرهنگی و چه در مسائل سیاسی و چه باقی شئون ضروری تمدن سازی

سبک زندگی اسلامی

مسئله سبک زندگی اسلامی که حضرت آقا به صورت صریح اول بار در سفر به خراسان شمالی مطرح کرده اند به یک دغدغه عمومی تبدیل شده است.

اما آنچه که از صاحبان سخن و قلم می بینیم چیست؟!

عمده و غالب کسانی را که با انگیزه بیان سبک زندگی اسلامی صحبت می کنند کلامشان هیچ تغییری نسبت به قبل نداشته و صرفا ابتدایِ سخنرانی و مقاله می گویند: (امروز به سبک زندگی اسلامی می پردازیم، مثلا سبک زندگی حسنی(امام حسن علیه السلام) یا سبک زندگی مسجدی(بعنوان یک نهاد اسلامی) یا سبک زندگی شهدایی)

 اما کلامشان کوچکترین تغییری نسبت به قبل نداشته است و این خود گویای این مسئله است که اصلا مسئله سبک زندگی را حتی در حد لفظ تعقل و تصور نکرده اند.

جا دارد این افراد از خود سوال کنند که اگر سبک زندگی اسلامی با این بیانات حاصل شدنی بود که تا کنون حاصل شده بود، اما دریغ...

سبک زندگی

سبک زندگی یا لایف استایل[2] با خود زندگی و مسائل زندگی متفاوت است. سبک زندگی عبارت است از شیوه ها و اصول کلی حاکم بر مسائل و گذاره های رفتاری انسان.[3]

بعنوان مثال ما در انجام وظایف کارمندی و کارگری (شغل) خود باید به مسائلی دقت داشته باشیم.

مسائلی مثل اینکه با ارباب رجوع به احترام برخورد کنیم، سر ساعت حاضر شویم و در پایان با اتمام کار خارج شویم، از وسایل محل کار استفاده شخصی نکنیم، اینها همه مسائل و موارد زندگی و تعهدات شغلی هستند که ناشی از یک سبک زندگی می باشند اما هیچکدام "سبک زندگی" محسوب نمی شوند بلکه آنچیزی که سبک زندگی، در مورد شغل و تعهدات کاری است، عبارت از نوع نگاه انسان(یا اسلام) به جایگاه کار در زندگی بشر است، چه لحاظات زندگی فردی و چه لحاظات زندگی اجتماعی.

تبیین بیشتر

سبک زندگی غربی به دلیل منفعت گرا بودن در زندگی و ملاک و محور بودن نفس و لذت های نفسانی، اقتضا دارد از هر چیزی صرفا بهره و سود شخصی خود را در نظر داشته باشیم. در این سبک زندگی اگر ملتزم به قوانین اجتماعی می شویم بخاطر جریمه ها و عواقب سنگینی است که در پی دارد نه اینکه تعهد نفسانی و وجدانی نسبت به کار وجود داشته باشد.

اما در سبک زندگی اسلامی نگاه این است که انسان روی زمین به هدف تعمیر و ساختن دنیا آفریده شده است.

خدای متعال می فرماید: وَ استَعمَرَکُم فیها؛ (۱) [4] خداوند متعال که خالق این زمین و خالق انسان است، بشر را موظّف کرده است که این زمین را آباد کند؛ یعنی ظرفیّتهای موجود در این مجموعه‌ی کره‌ی ارضی را به فعلیّت برساند.

انسان در روی زمین به جهت لذت بردن آفریده نشده است و هدف وی در این دنیا بندگی خدا است. این بندگی در صحنه کار و شغل اجتماعی الزاماتی دارد، مثل اینکه چون با هدف تقرب به خدا در این عرصه فعالیت می کنند لبخند زدن و خدمت به خلق سوری و ظاهری نیست بلکه از صمیم قلب و شوق و رغبت و نگاهی الهی است.

اگر آراسته در محل کار حاضر می شوند بخاطر استفاده از جذابیت های جنسی نیست بلکه با نگاه صحیح و اسلامی در محل کار حاضر می شوند.

مثالی از مقام معظم رهبری

حضرت آقا بیانی خوبی دارند که به زیبایی نشان می دهد هرگاه سبک و شیوه زندگی را مطرح می کنند تا چه عمقی از مسئله را می بینند.

ایشان می فرمایند:

 ((مَا خُیِّرَ عَمَّارٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ إِلَّا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا...

عمار همیشه کار سخت تر را انجام میداد. بین دوکار خیر، کار سخت تر را انجام میداد.

این حدیث در صدد این است که یک ضابطه کلی به ما بدهد. ضابطه کلی این است که انسان در امور خیر سراغ کار سخت تر برود.

در مواجهه با جبهه عظیمی از دشمن که با ابزارهای سخت و نرم در مواجهه با پرچم برافراشته اسلام قرار گرفته بعضی کارها آسان است و بعضی کارها سخت. در بعضی کارها پیدا کردن یار لازم است ، فحص لازم است، مطالعه و بررسی لازم دارد و ... ولی ما معمولا سراغ کارهای سهل میرویم.

امروز حوزه های علمیه خصوصا حوزه علمیه قم وظایف سنگینی برعهده دارند که کارهای سختی هم هست. اینکه شاگردانی بپرورانیم کارخوبی است ولی کار آسانی است. من نمیگویم درس ندهند ولی از کارهای سخت نباید غفلت کرد.

امروز ابزار دشمن برای تغییر باورها چیست؟ ما برای جلوگیری از تغییر باورهای مردم چه باید بکنیم؟ انجام دادن آن هم نوشتن کتاب نیست؛ بنشینیم و کتابی درباره ولایت فقیه بنویسیم؛ اینها کار سهل است. کار سخت این است که راه دشمن را بشناسیم. راه نفوذ به او را بفهمیم. میلیونها دانشجو مشتاقند یک تعریف درست از اسلام بشنوند ببینیم چگونه میشود این را انجام داد.

مَا خُیِّرَ عَمَّارٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ إِلَّا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا... این درس است برای ما...))[5]

به خوبی تفاوت میان سبک عمل کرد با موارد و نحوه عملکرد معلوم گشت؛

شیوه عمل در مسئله دفاع از کیان اسلام می شود دنبال کار سختتر و پیچیده تر رفتن[6] و مصداق و موارد آن عمل، می شود اینکه ببینیم دشمن چه می کند و چگونه عمل می کند از چه راههای نفوذ می کند و مابقی مواردی که ذکر می کنند.

نکته پایانی

تمام تلاشهایی که در این عرصه انجام میگیرد مقدس و زمینه ساز حصول سبک زندگی اسلامی است اما اگر تلاش ها هدفمند و از کار سختتر شروع بشوند قطعا اهداف سریعتر به دست می آیند.

خُداجُویى با خورد و خواب آرام                        شُتُر بینى بُوَدْ بَر گوُشه‏ى بام‏

نباید فراموش کرد که اگر هدف دستیابی به حکومتی است که از ابتدای خلقت آرمان تمامی انبیا و اولیا و صلحا و شهدا و انسان های آزاده جهان بوده است قطعا جهادی می طلبد بی مثال، همانند جهادی که خود حضرت امام رحمه الله علیه انجام دادند.

 



[1] این به معنی عدم نقص و کمال مطلق نیست بلکه منظور شیوه و متد صحیح است

[2] {Life Style}

[3] در مقام تعریف کامل و جامع نیستم بلکه صرفا به تفاوت سبک زندگی و خود زندگی می خواهیم اشاره کنم

[4] سوره هود آیه 61

[5] رهبر معظم انقلاب در جلسه درس خارج ، مورخه ۲۲ فروردین

[6] قطعا منظور این است که کار سختتری و پیچیده تری که بازدهی اصلی و اساسی بیشتر دارد نه اینکه صرفا مبهم و سخت باشد.

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز هفتم

اللَّهُمَّ اَعِنّی فیهِ عَلى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ،                  

خداوندا! در این روز مرا بر روزه گرفتن و اقامه نماز یاری کن

وَ جَنِّبنی فیهِ مِن هَفَواتِهِ وَاثامِهِ،                        

و از لغزش‌ها و گناهان دور ساز

وَ ارْزُقنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدَوامِهِ،                            

و ذکر دائم  نصیبم فرما،

بِتَوْفیقِکَ یا هادِیَ المُضِّلینَ.                           

به حق توفیق و بخششت ای رهنمای گمراهان عالم!

 

1.        روز هفتم را هم با استعانت از خدا متعال شروع می کنیم. دقت در این ادعیه روزانه نشان می دهد که پیغمبر اسلام با آن عظمت و بزرگی هیچ امری را بدون اتکال و کمک از خدای طلب نمی کنند.

توبه و استغفار، ترک گناه معصیت و اکنون هم که انجام روزه و واجبات را با استعانت خدا می خواهیم انجام بدهیم.

تذکر بر این مطلب انسان را همیشه در محضر قدس الهی حفظ می کند، اینکه هیچ جنبنده ای تکان نمی خورد مگر به اذن الهی، پس عبد سالک الی الله نباید این توسل و توجه را حتی لحظه ای از دست بدهد.

در این روز از خدا بر انجام "صیام" و "قیام" کمک می طلبیم.

صیام در لغت[1] به معنای امساک و پرهیز کردن است، یعنی کاری را انجام ندادن، مثل صحبت نکردن، نگاه نکردن، غذا نخوردن؛ اما در شرایع الهی به معنای امساک و پرهیز با شرایط خاصی است، در اسلام روزه به معنای پرهیز از مسائل10یا 11گانه آنهم در ساعات معینی از شبانه روز، اما در ادیان سابقه انحاء دیگری هم از روزه بوده مانند پرهیز از خوردن غذاهای گوشتی یا روزه سکوت حضرت مریم که در قرآن به آن اشاره شده است:

إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا[2]

 

اهمیت روزه

در روزه یکسری خصوصیات وجود دارد که باعث تمایز از ما بقی واجبات می شود.

 یکی مسئله قوت نفس و مبارزه با مطالبات متعدد نفس است. نفس آدمی به نحوی است که هر چه به هرچه به درخواستهای او تن دهی بازهم بیشتر می خواهد و نهایتی برای مشتهیاتش وجود ندارد، اما خدای متعال با واجب کردن روزه، ایست اجباری به ما می دهد و باعث بیداری روح انسان در مقابل خواهش های جسمانی وی می شود.

 این راهی که خدای متعال برای تربیت انسان در نظر گرفته تنها راه قوی شدن اراده انسان است، اراده و قدرت تقوای انسان فقط با یک راه تقویت می شود آنهم عمل کردن است. تا عمل نشود نفس و اراده قوی نمی گردد و هیچ راه دیگری هم وجود ندارد.

از دیگر خصوصیات روزه مسئله نفی و مبارزه با نفاق درونی انسان هاست، واجبی مثل روزه به نحوی است که انسان منافق به راحتی می تواند آن را انجام ندهد و تظاهر با آن کند. آدمی با امتحان نفس خویش در ماه رمضان بر حفاظت و مراقبت از باقی ماند بر روزه می تواند اندازه نفاق خود را بررسی کند. اینکه علاوه بر تظاهر به روزه در ماه رمضان در خفا هم روزه دار است یا نه؟!

 

قیام چیست؟!

قیام مصدر است و از ریشه (ق و م) گرفته شده است به معنای، بپا داشتن و استوار ساختن، این لغت در ادبیات روایی و قرآنی بیشتر به معنای نماز بکار می رود و معنا را باید با قرائن آن تشخیص داد.

اقامه صلاه

در فارسی وقتی می خواهیم در مورد نماز صحبت کنیم، بهم می گوییم که آیا نماز خوانده ای؟!

خواندن یا قرائت کردن در لسان دینی در مورد ادعیه و قرآن بکار می رود، اما در مورد نماز از کلمه اقامه استفاده می شود، همانطور که در اذان و اقامه می گوییم؛ قد قامت الصلاه؛  این تعبیر نشان می دهد که صلاه بیان یکسری الفاظ به تنهایی نیست. نماز استوار ساختن و انجام دادن یک مجموعه از مسائل است که قرائت الفاظ قسمتی از آن است، اینکه خدای متعال در اذان می گوید، حی علی خیر العمل، باید هر مسلمان حق جو را به این سوال برساند که

آیا من واقعا نماز را بهترین اعمال می دانم؟!

آیا هیچ کاری را بر نماز ترجیح نمی دهم؟!

 

اگر نماز را بهترین اعمال نمی دانم، باید دعای امروز را با توجه بیشتری بخوانیم: اللَّهُمَّ اَعِنّی فیهِ عَلى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ


 

2.        عمل کردن برای رسیدن به کمال انسانی دو بال دارد، یکی انجام اعمال مطلوب خدای عالم و دیگری اجتناب از انجام آنچه از آن نهی شده ایم.

خاطرم هست که مرحوم آیت الله خوشوقت همیشه تاکید داشتند که ترک محرمات مقدم بر انجام واجبات است.

بسیاری از علمای اخلاق هم همین مساله را بیان کرده اند و یادآور شده اند که انجام واجبات مثل جمع کردن گندم در انبار است در حالی که انجام محرمات مثل به آتش کشاندن این گندم ها است، پس تا وقتی که این آتش را از انبار دور نکنیم مدام گندم های ذخیره، نابود می شوند.

در این فقره از دعا به دو قسم از چیزهایی که موجب دوری ما از خدا می شود اشاره شده است، یکی کلمه{الهفوه} است که به معنای اشتباه و لغزش است؛ یکی هم کلمه {اثم} به معنای گناه و چیزی که از رسیدن به ثواب مانع است.

پس ما از دو گونه عملکرد پرهیز کنیم، یکی گناهان است که واضح است و نیاز به توضیح ندارد و دیگر اشتباهات و خطاها هستند، خطاهای انسان گاهی باعث می شود که انسان سالها از مسیر حق و معنویت دور بشود.

کودکی که بالغ نیست طبیعتا گناه و معصیت هم ندارد، اما این کودک اگر اشبتاهی انجام دهد مثلا به تصاویر نامناسب و یا مشروبات الکی دسترسی پیدا کند، آثار مخرب این اشتباه تا سالها دامن گیر وی خواهند شد.

پس باید از دو مقوله به خدا پناه ببریم و از او بخواهیم که این گناهان و اشتباهات را از ما دور کند.

3.        مطالب امروز طولانی شدند، در دعاهای آینده در مورد ذکر بیشتر صحبت می کنیم فقط نکته ای را اینجا در مورد {دوام} یادآور بشویم. آنچیزی که انسان را به عاقبت بخیری می کشاند دوام بر انجام واجبات و ترک محرمات است، اگر دوام نباشد و اگر مراقبت نباشد که به این دوام اتصال به خدای عالم منتهی نشود، ولو اینکه ششهزار سال عبادت بکنیم، ممکن است عاقبت بخیر نشویم. اعوذ بالله من الشیطان و من نفسی

4.        {ضال} به معنای گمراهی و کج شدن از مسیر حق است، چه کم و چه زیاد، چه عمدی و چه غیر عمدی، نقطه مقابل ضلال هدایت است.

البته هرگاه ضلال در کنار مغضوبین بیاید معلوم می شود که ضالین فقط آنهایی هستند که بغیر عمد از صراط مستقیم منحرف شده اند.

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ *صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ[3]

 

با این اوصاف که ضلال، انحراف از راه مستقیم است چه به اشتباه و چه به گناه، باید تضرعمان شدید شود و تنها نقطه امیدمان توفیق از جانب خدا باشد.

 



[1] مصباح المنیر

[2] سوره مریم آیه 26

[3] سوره فاتحه آیه 6.7

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز ششم

اللَّهُمَّ لا تَخْذُلنی فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعصِیَتِکَ، 

خدایا! مرا در این روز به واسطه ارتکاب گناه خوار مساز

وَ لاتَضرِبنی بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ،                               

و با تازیانه قهرت کیفر مکن

وَ زَحْزِحنی فیهِ مِن موُجِبات سَخَطِکَ،                    

و از موجبات خشم و غضبت دور گردان،

بِمَنِّکَ وَ اَیادیکَ یا مُنتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبینَ              

به حق احسان و نعمتهای بیشمار تو به خلق ای منتهی آرزوی مشتاقان.

 

1.   1.  در این روز از خدای کریم می خواهیم ما را مخذول نکند. کلمه مخذول از ریشه (خ ذ ل) به معنای یاری نرساند و ترک کمک از کسی که انتظار یاری رساندن و کمک او می رود. این کلمه در قرآن بارها بکار رفته است.

إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ‏ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِه‏[1]

اگر خدا ناصر شما باشد هیچ کسی بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر خدا شما را رها کند چه کسی بعد از آن می تواند شما را کمک کند؟!

 وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ‏ خَذُولا[2]

شیطان همواره انسان را رها ساخته و یاری نمی کند

معنا بسیار زیبا شد، از خدای عالم می خواهیم که در این روز بخاطر معصیت هایی که انجام داده ایم ما را رها نکند؛ می دانیم که گناه کاریم و حق خدا را رعایت نکرده ایم اما این را هم می دانیم که خدای متعال پناه بی پناهان است.

نکته ای را در اینجا باید تذکر داد؛

خدای کریم به واسطه لطف و کرامت بر بندگان و مخلوقاتش پس از توبه و استغفار حقیقی، بندگانش را رها نخواهد کرد؛ اما نباید فراموش کنیم که هر معصیت لکه ای سیاه بر تار و پود سپید نفس است.

رفع عذاب و غضب الهی مساله ای است، دوری از خدا و فرصتی هم که از دست داده ایم مسئله دیگریست.

یکی از ابزارها و وسوسه های دائمی شیطان برای نفس مومنین، همین وعده دادن به لطف و کرم خدای تبارک و تعالی است؛ قطعا غفران و پرده پوشی الله و خدای عالم، شامل حال بندگان خواهد شد، اما اگر در حال گناه بمیریم چه؟! اگر این وعده ها باعث کفر ما بشود چه؟! برنامه شیطان و تدبیر او رفته رفته ما را از حال اتکا به کرم الهی به حال پرده دری و بی تفاوتی خواهند کشاند.

پس باید به دستور قرآن عمل کنیم و حتی یک قدم هم با شیطان همراه نشویم.

وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ‏ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ [3]

بندگان مومن به خدا در قدم اول هیچگاه قصد انجام چندین گناه با هم نمی کنند و با خود می اندیشند:

 این بار و فقط یکبار انجام می دهم و تمام می شود اما خدای متعال تحذیر می دهد که حتی به قصد یکبار انجام دادن هم با شیطان همراه نشوید، چرا که او شما را غوطه ور در گناه رها می کند.


2.  2. در این فقره از خدا می خواهیم که بابت معاصی که انجام داده ایم ما را به شلاق نقمت خود تنبیه نکند.

اما نقمت یعنی چه؟! نقمت خدا چیست؟!

در حدیث است که امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: محرم وقتى صیدى را بکشد جزایى به گردنش مى‏آید که باید آن را به مسکینان تصدق دهد، و اما اگر بار دوم چنین کند کفاره‏اى بر او نیست، و خداوند از او انتقام مى‏ستاند،

 و مقصود از انتقام همان نقمت‏ و عذاب آخرت است‏.[4]

 

نقمت در لغت به معنای انکار و فراموشی گفته شده است[5] اگر گفته می شود خدا انتقام میگیرد، یعنی خدای متعال بوسیله عذاب و سختی هایی که به بشر می دهد باعث فراموشی و رفع آن لکه سیاه از لوح نفس انسان می شود.

هیچگاه نباید عذاب را ظلم پنداشت، بلکه عذاب و سختی هایی که برای انسان وجود دارند صرفا برای پاک و طاهر شدن انسان قرار گرفته اند.

همچون فرد مریضی که به مواد مخدر اعتیاد دارد، این فرد باید از خویش انتقام بگیرد، انتقام گرفتن وی این چنین اس که باید آنقدر به خود سختی بدهد تا پاک و طاهر بشود.

حالا که ما از خدای می خواهیم {لاتَضرِبنی بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ} یعنی اینکه ما را پاک بنما اما نه با عذاب آخرت و سختی های جهنم بلکه ما را در همین دنیا و با سختی های دنیا پاک بگردان...

3.   3. خدایا مرا از موجبات و علت و آنچیزی که باعث سخط و خشم و غضب توست دور بگردان.

مضمون این دعا باعث می شود که اگر سند هم نداشته باشد صحتش مورد اطمینان باشد؛

 

ثواب و عقاب

برخی گمان می کنند که ثواب و عقاب همانند جایزه هایی است که در مقابل یک کار خوب به یک دونده و یا مسابقه دهنده می دهیم، اما این تصویر کاملا غلط می باشد. ثواب و عقاب اثر مستقیم عمل ماست، یعنی اگر دروغ میگویم همین دروغ گفتن باعث آتش شدن نفس ما می شود، اگر صدقه می دهیم، اگر به کسی کمک می کنیم، همین صدقه دادن و کمک کردن باعث ساخته شدن بهشتی زیبا و مملو از نعمت برای ما خواهد شد نه اینکه در مقابل کاری که کرده ایم به ما چیزی داده شود.

در اصطلاح اهل علم باید گفت که ثواب و عقاب اثر تکوینی خود عمل است نه اثر تشریعی و قراردادی عمل انسان ها

حال دوباره به مضمون دعا بر میگردیم، از خدا می خواهیم که ما را از علت غضب خود، یعنی گناه ، یعنی بدی، یعنی فسق دور بکند، چرا که این عمل ماست که غصب الهی یا همان عذاب را در پی دارد و اینها دو مسئله جدا از هم نیستند.

 

4.   4.  از ابتدای دعا نگران خذلان از جانب خدا بودیم، اکنون که پایان دعاست، از معبود خویش می خواهیم که به لطف بی نهایتی که به ما دارد ما را نصرت دهد و ما را رها نکند تا مخذول دو دنیا نشویم، چرا که بخوبی می دانیم اگر خدا دست کسی را نگیرد هیچکس نمی تواند کمک بکند

یا رب نظر تو بر نگردد...



[1] سوره آل عمران آیه 3

[2] سوره فرقان آیه 29

[3] سوره انعام آیه 142

[4] تهذیب شیخ طوسی، به نقل از المیزان علامه طباطبایی ج6ص213

[5] مفردات راغب

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

اﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨِﻲ ﻓِﻴﻪِ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﺴْﺘَﻐْﻔِﺮِﻳﻦَ                        

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ اﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ

ﻭَ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨِﻲ ﻓِﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﻋِﺒَﺎﺩِﻙَ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤِﻴﻦَ ﺍﻟْﻘَﺎﻧِﺘِﻴﻦَ           

ﻭ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺻﺎﻟﺢ ﻣﻄﻴﻊ ﺧﻮﺩ ﻣﻘﺮّﺭ ﻓﺮﻣﺎ

ﻭَ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨِﻲ ﻓِﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ ﺍﻟْﻤُﻘَﺮَّﺑِﻴﻦَ                       

ﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻘﺮّﺏ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ

ﺑِﺮَﺃْﻓَﺘِﻚَ ﻳَﺎ ﺃَﺭْﺣَﻢَ ﺍﻟﺮَّﺍﺣِﻤِﻴﻦَ                                  

ﺑﻪ ﺣﻖّ ﻟﻄﻒ ﻭ ﺭﺃﻓﺘﺖ ﺍﻯ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮﻳﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ

 

 

1.     1.  در شروع دعا از خدا می خواهیم که ما را از کسانی قرار دهد که طلب استغفار میکنند.

 استغفار از جهت لغوی یعنی طلب بخشش با زبان و عمل[1] نه اینکه صرفا کلمه ای بر زبان جاری کنیم. معروف ترین روایات در این باب را از حضرت امیر نقل می کنیم هم تذکری باشد هم راهنمایی برای عمل کردنمان.

 

 روزی حضرت دیدند کسی-به نحوی که لقلقه زبانش باشد- پشت سر هم می گوید:  استغفرالله

حضرت به او فرمود:

ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ أَتَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ؟

مادرت به عزایت بنشیند[2]، آیا معنای استغفار را می دانی

الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ

استغفار درجه علیین است.

علیین کسانی هستند که در جایگاه ویژه ای از بهشت قرار دارند همان جایگاهی که قرآن به پیامبر می فرماید:

کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی‏ عِلِّیِّینَ * وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ[3]

علامه طباطبایی در مورد جایگاه علیین می فرماید:

{" یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ" مناسب‏تر با معنایى که براى آیات قبل کردیم این است که بگوییم:" شهادت" در این جمله به معناى معاینه و به چشم خود دیدن است، و" مقربین"، قومى از اهل بهشتند که درجه‏شان از درجه عموم ابرار در آیه‏" عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ" بالاتر است، پس مراد این است که مقربین، علیین را با ارائه خداى تعالى مى‏بینند}[4]

وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَی سِتَّةِ مَعَانٍ

استغفار نامی از نام های خداست که 6 مرتبه از معنا را دارا می باشد

أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَی مَا مَضَی     

اول مرتبه پیشمانی از عمل گذشته خود است

وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَی تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً [5]

مرتبه دوم عزم داشتن بر ترک بازگشت به گناه است.

از ذکر ادامه روایت خود داری می کنیم و آخرین تذکر رو در این باب در مورد عدم بازگشت به گناه بیان می کنیم.

اساسی ترین راهی که علمای اخلاق برای ترک گناه می گویند فکر کردن به زشتی ها و آثار بد گناهان است.

اگر بدانیم که دروغ، غیبت، تکبر، نگاه به نامحرم، فحاشی و... چه آثار زشتی بر روح خود و اطرافیانمان دارد؛

 هیچگاه نزدیک این گناهان نخواهیم شد؛ همانگونه که هیچگاه هوس خوردن نجاسات و آلودگی ها نمی کنیم.

2.    2.  در این بند از دعا جایگاههای بسیار بلند و عظیمی را از خدا طلب می کنیم.

ابتدا از خدا می خواهیم ما را از بندگان خویش قرار دهد؛ در رفعت و بلندی مقام بندگی همین بس است که ما همیشه در نماز ابتدا به بندگی پیامبر بزرگ اسلام شهادت می دهیم سپس به مقام رسالت ایشان{اشهد ان محمد عبده و رسوله}

بعد از مقام بندگی، جایگاه صالحین را از خدا طلب می کنیم، صالحین مقام بسیار بالایی است، وقتی خدای متعال می خواهد پیامبران خود را در قرآن مورد ستایش قرار دهد و تکریم کند چنین درباره آنها می فرماید:

وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى‏ وَ عیسى‏ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ‏[6]

این تعبیر صالحین در مورد اکثر انبیا در قرآن آمده است. ابراهیم نبی با آن مقام عظیم وقتی از خدا فرزندی طلب می کند چنین خدا را می خواند:

رَبِّ هَبْ لی‏ مِنَ الصَّالِحینَ[7]

یعنی خدایا به من فرزندی عطا کن که از صالحان باشد و چه نیکو با ما یاد می دهد دعا کنیم...

 

3.    3.  از خدا می خواهیم ما را از "اولیای مقرب" خویش قرار دهد. اما اولیای مقرب خدا که هستند؟!

یک جمله از خود خدای متعال در وصف اولیای الهی بیان می کنیم تا بدانیم که چه از خدا می خواهیم

در حدیث قدسى است که خدای متعال مى‏فرماید:

 {أولیائی تحت‏ قبائی}‏[8] 

اولیای من زیر قبای من هستند. کنایه از نزدیکی و قرابت آنها به من است. کنایه از اینکه شیطان هیچگونه تسلطی بر آنها نخواهد داشت.

 

4.  در ختم دعا به خدای متعال عرض می کنیم:

پروردگارا؛

ما به خوبی می دانیم که این مقام های بزرگ را کسی جز تو نمی تواند به ما ارزانی کند، پس به رافت و رحمتت بر ما عنایتشان کن.



[1] مفردات راغب،ج2، 703

[2] این تعبیر در عربی کنایه از تذکر و عتاب است

[3] آیات 18و19 سوره مطففین

[4] ترجمه تفسیر المیزان ج20 سوره مطففین

[5] نهج البلاغه حکمت 417

[6] سوره انعام آیه 85

[7] سوره صافات آیه 100

[8] علامه طباطایی محموعه رسائل جلد دوم ص85

ناصر قیلاوی زاده