بسمالله
الرحمن الرحیم
عالم از بدو خلقت با همهٔ اجزاء خود بهصورت تکوینی به سمت خالق در حال
حرکت است، «أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُور» جهان
آفرینش روزی به حرکت خود خاتمه میدهد و آن زمانی است که عالم عیناً در برابر خدای
متعال تمام انیت و استقلال خود را از دست بدهد، «إِلی رَبِّک مُنْتَهاها». انسان بهعنوان یکی از موجودات و
مخلوقات این عالم در این مسیر قرار دارد، «یا ایهَا الْانْسانُ
انَّک کادِحٌ الی رَبِّک کدْحاً فَمُلاقیه». انسان به دلیل اختیار و امکان انتخابی که به وی عطاشده است سالک
مسیر ویژه و طریقِ منفردی میباشد و اصلاً این است معنای «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم». بشر روزی خواهد دید که تمام صفات کمالیه منحصراً در ذات مقدس باریتعالی
تحققیافتهاند و آنوقت روزی است که حقیقت همهچیز بر وی منکشِف میشود.
حرکت کل عالم خلقت صرفاً حرکتی تکوینی است لکن
حرکت تکاملی انسان علاوه بر حیث تکوینی حیطه تشریعی را نیز دارا میباشد. میزان
رشد و تعالی انسان پس از رسیدن به حد اختیار، بستگی به مجموع حرکت تکوینی عالم و
اختیاری خودش دارد. در این میان انسان اگر حرکتی مخالف جریان تکاملی عالم انتخاب
کند، همانند این است که شخصی به این هدف که با گردش کره زمین بهپیش نرود خلاف
حرکت وضعی زمین شروع به دویدن کند! درست است که خود را بهسختی و تکلف میاندازد و
در تکامل خود لطمه وارد میکند اما نه میتواند به تکامل تکوینی هستی لطمهای وارد
کند و نه به میزان رشدی که خود بهعنوان جزئی از عالم حاصل میکند خدشهای وارد کند،
«یرِیدُونَ
لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کرِهَ
الْکافِرُون».
حال اگر آدمی بخواهد با سرعت در این مسیر
طی طریق کند بهترین انتخاب، انتخاب شریعتی است که احکامش منطبق بر عالم تکوین
باشد. لازمهٔ چنین شریعتی احاطهٔ کامل شارع آن بر تکوین است و خروجی منطقی این مقدمات با توجه به
اعتقاد ما پیرامون خالق هستی و ارتباط جهانبینی و ایدئولوژی منحصر دانستن شرایع
مقبول در سه شریعت یهود، مسیحیت و اسلام میباشد. با عنایت به اینکه توحید در
اسلام به خالصترین وجه بیانشده است، هیچچیزی خارج از ید قدرت او نیست و اگر
موجود هستی یافته، در موجودیتش محتاج و فقیر به ذات اقدس اله است، «یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ
هُوَ الْغَنِی ُّ الْحَمِید»، «وَ لِلَّهِ مُلْک
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیر».
یکی از لوازم ارتباط میان جهانبینی و
ایدئولوژی در این است که بهترین ایدئولوژی مبتنی بر بهترین هستیشناسی است. لذا میگوییم
اگرچه دستور تشریعی انقضاء یک شریعت را با آمدن شریعت حقهٔ بعدی (اسلام) نپذیرند، بازهم شریعت اسلام منقضی کننده شرایع سابق
خویش بوده چراکه مبتنی بر کاملترین هستیشناسی است. درنتیجه باید گفت شریعت اسلام
کاملترین تشریع از حیث تطابق با تکوین هست. این شریعت که بهواسطهٔ، پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) نازل شد به سبب خاتمیت حضرت رسول (ص) باید تا ابد، ضامن تعالی انسان باشد. دراینباره
حضرت آیتالله جوادی (حفظه الله) میفرمایند:
«قرآن همانطوری که جهان را در نظام تکوین خوب تبیین میکند، در نظام تشریع هم خوب
شرح میدهد و برای ادارهٔ امور مردم، وحی و نبوت و رسالت و شریعتی
که بدان معتقد است و اجرای مصوبات الهی، مجریانی قائل است که اگر آن مجریان معصوم
بودند و حضور داشتند که باید از آنها مستقیماً دستور گرفت و اگر حضور نداشتند،
طبق دستور آنها باید عمل کرد و قرآن کریم چنین میفرماید: «اطیعُوا اللَّهَ وَ اطیعُوا الرَّسولَ وَ اولِی الأمْرِ مِنْکمْ»».
با گذر زمان و
فاصله گرفتن از عصر تشریع و غیبت انسان کامل شریعت اسلام بهعنوان منبعی گرانسنگ و
بیبدیل، با دو مسئله سخت روبهروست: یکی تطبیق بر شرایط زمانی و دیگری تحقق درصحنه
عمل که بدون این دو هرچند که کاملترین شریعت را هم داشته باشید برای سعادت ما
کافی نیست. پس آنچه نسبت به زمان نزول شریعت باقیمانده، یکی وجود اصل منابع علمی
است و دیگری واضح بودن شیوه التزام انسان به آنها خصوصاً در حیطه فردی است اما
وظیفه تطبیق بر مسائل مستحدثه و کشف حکم و همچنین به منصه ظهور رسانیدن آنها، دو
عرصه میباشند که به دلیل اقتضائات زمانی و پیشامد شرائط جدید کاری بهمراتب
دشوارتر از دو وظیفه یک را میطلبند. بحث کشف حکم در امور فرعیهٔ
شرعیه توسط معصومین به علما و مجتهدین سپردهشده است، عَلَینا
الْقاءُ الْاصُولِ وَ عَلَیکمُ التَّفریع،
عملی کردن احکام و نتایج استنباطات دینی هم که بدون شک توقفی بر حضور معصومین
ندارد الا احکام محدودِ خاصی همانند جهاد ابتدائی که در جای خودش معلوم است. پس تکمیل
مسیر کمال در حیطه تشریعی خاتمه نمییابد-خصوصا برای مجتهدین- مگر باختم سیر تکوینی عالم، «وَ
أَنَّ إِلی رَبِّک الْمُنْتَهی».
سالک این مسیر اگر خود را مهیا برای هدف
والای انسانیت و رسیدن به اوج کمالات معنوی نموده و مقام «إِنِّی جاعِلٌ فِی
الْأَرْضِ خَلِیفَة» باید بداند که این جهادی است بس اکبر و
لوازمی دارد. طی این مسیر در گام یک جهانبینی و ایدئولوژی صحیح و کامل میطلبد. گام
دو سالک این طریق، التزام عملی به یافتههای مسیر است. در سومین قدم به خاطر فاصلهٔ زمانی پیشآمده با عصر نزول، شناختی صحیح از
مسائل مستحدثه و اوضاع پیرامونی نیاز است تا بتوان مسائل شرعی را بر آنها تطبیق
داد؛ و در گام نهایی باید تدبیر و توان تحقق خارجی دستاورد را کسب کند و الا هیچگاه
آرمانهایش جامهٔ عمل نخواهند پوشید. چنین کسی را میتوان
الگو و رهرو صدیق انبیا دانست، کسی که میتواند علاوه بر تربیت نفس خویش در حرکت
تکوینی عالم هم اثرگذار باشد. قهرمان این صحنه پس از معصومین بیشک حضرت امام
خمینی (ره)
مییابیم. ایشان با تکامل
نظام جهانبینی و انسانشناسی اسلامی و با بنا نمودن نظام اصولی متأثر از آنها
توانست یک مدرسهٔ فقهی ارائه کند. حضرت امام خمینی (ره) با این مقدمات علمیِ متمایز توانست مکتب
علمی شیعی را به نصابی کامل برساند، به این معنا که میان اولین گزارههای هستیشناسی
تا جزئیترین مسائل فقهی، رابطه منطقی برقرار کند، ایشان با تکیه بر مبادی فلسفهٔ صدرایی و تئوریزه کردن آن در عرصه فقه توانست
حرکت مردم ایران اسلامی را به نظام اسلامی منتهی گرداند. حرکت علمی و عملی را که
ایشان شروع کردند به تربیت شاگردانی برجستهای چون آیتالله فاضل لنکرانی، آیتالله
مؤمن، آیتالله سبحانی و بسیاری دیگر انجامید. افرادی که اکنون امور شیعه به سرانگشت
اشاره آنان اداره میشود.