خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز 25بهمن ماه است. 26سال قبل در چنین روزی حضرت امام(ره) حکم ارتداد سلمان رشدی کافر را صادر کرد. این حکم حضرت امام(ره) یک ضمیمه بسیار مهم دارد که می فرماید:

((سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند...))

حکم اعدام سلمان رشدی یکی از انسانی ترین حکم هایی است که تا بحال با آن مواجه شده ام.

 حتما تعجب می کنید که چگونه حکم اعدام یک انسان می تواند جزو انسانی ترین حکم ها باشد ؟! اما با اندک تاملی در پیام حضرت امام(ره) معلوم می گردد که علت صدور حکم ارتداد برای این فرد صرفا بحث تغییر دین و مذهب نیست و چه بسا اصلا این بحث مطرح نیست بلکه علت صدور حکم، مسئله توهین به مقدسات مسلمین آنهم به قصد بی حرمتی به پیامبر و دین اسلام است.[1]

اما وجه انسانی بودن؛

اینکه به حکم و مسئله ای صفت انسانی بودن را بدهیم یعنی معتقدیم که این مسئله برای نوع انسان ها مفید و مطابق با خلق انسانی است. برخی ویژگی ها میان انسان و حیوان (و گاها نباتات) مشترک است (مثل شهوت شکم و فرج و...) و اینها بعد مادی و پایین و به اصطلاح بعد حیوانی انسان را تشکیل می دهند اما برخی ویژگی ها مختص به انسان است یعنی منفک از بعد مادی و حیوانیِ انسان می باشد. خصوصیاتی مثل اختیار عقلانی، مثل انتخاب، مثل ایمان آوردن، مثل احترام و آبرو، مثل کرامت و مهمتر از همه خصوصیت فکر و علم آموزی است.

 مسئله تفکر و علم آموزی و لوازم آن جزو آن دسته مسائلی است که می توان در مورد آنها ادعای تقدم بر سایر آموزه های اسلامی کرد. شاهد بر این مدعا غیر از دلالت عقل و وجود روایات فراوان در خصوص جایگاه عقل و علم آموزی در اسلام، اولین آیات نازله بر رسول گرامی اسلام، رحمه للعالمین محمد مصطفی(ص) می باشد، جایی که خدای متعال اولین کلام خود با بندگانش را چنین می فرماید:

(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم‏)

اگر بپذیریم جایگاه ویژه تعلیم و تفکر را برای انسان و اگر جایگاه آن را در شریعت اسلام مورد نظر قرار دهیم و در پی مقدمه ای که سابق گذشت احکام و خصوصیاتی که مختص به انسان می باشند را صفات انسانی بدانیم، اعمالی که در دفاع از این خصوصیات بنا شده اند را هم باید انسانی بنامیم. {چه بنا بر عرض ذاتی و چه بنا بر غرض و چه بنا بر سنخه (:}  

 فی المثال اگر کسی در حمایت از اختیار انسان ها در قبال انتخاب همسر بپا خیزد و یا در جهت احقاق حقوق جامعه در انتخاب مسئولین اقدامی انجام دهد قطعا به فعل این فرد صفت انسانی اضافه می شود چرا که در دفاع از اختیار انجام شده است.

حال با نگاهی ژرف به حکم ارتداد سلمان رشدی نگاه کنیم، کسی که فعلش در راستای انحطاط انسانیت و به قصد تخریب (بدون وجود کمترین وجه علمی) و خراش انداختن به چهره اسلام است نگاه کنیم، چیزی جز مخالفت با اندیشه و اندیشیدن نیست و وجود چنین افرادی که با دست خود، خویشتن را از جرگه انسانیت خارج می کنند از وجود قاتلی که جان افرادی چند را می گیرد خطرناک تر است چرا که این افراد انسانیت را از نوع بشر خواهند گرفت و در زمانه ما چه بسیارند افرادی که در خصائص انسانی را از انسان ها می گیرند آنهم بنام تمدن...

به حضرت روح الله می گوییم که تا زنده ایم این حکم پابرجاست...

پ.ن لینک متن حکم حضرت امام خمینی (ره) 

http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=10122


[1] یعنی منظور و غرضش مسئله دیگری نبوده و در ضمن آن اهانت شود بلکه هدف اصلی اهانت و فتح باب در این زمینه بوده که اتفاقا چنین مسئله ای هم رخ داد

ناصر قیلاوی زاده

وقتی که روشنفکر این قوم
در کافه های شهر دور از هیاهو
عرق می خورد
با جانفشانی های حزب الله 
تاریخ این ملت 
ورق می خورد


انقلاب اسلامی ثمرِ جانفشانی های امت حزب الله است و بس
و بقای او هم در گرو همین جان فشانی هاست.

این جانفشانی ها را در تمام مدت عمر 36 ساله انقلاب اسلامی مشاهده کرده ایم. آری همین امت حزب الله بودند که جلو گلوله و توپ شاه معدوم رفتند و همین مردم بودند که زیر موشک رژیم بعثی صدام ایستادند و صدای مقاومت مردم ایران را به گوش جهانیان رسانیدند و همین مردم هم هستند که با وجود تمامی مشکلات و تحریم ها و سختی ها و در عین نارضایتی از مسئولیین پای انقلاب خود ایستاده اند...

درود و سلام خدا به امت حزب الله در سراسر ایران خصوصا خوزستان عزیز


ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

حرام نیست

یکی از خصوصیت های شبکه های اجتماعی-حتی وبلاگ-اینه که آدم احساس میکنه می تونه نکات کوتاه غیر مقاله ای رو هم نشر بده، یعنی کلا در حد گعده ی خودمونی که خوب هم هست ولی اگه ارزشش معلوم باشه...

از وقتی که خبر مجوز ترانه سرایی بانویی در خبرگزاری ها پوکید تا اینکه به خون شهدا برسه بعدش به صفحه تبلت و لپ تاپ ها چند دقیقه بیشتر طول نکشید...

گفتم یه نگاهی به نظرات فقهی پیرامون خوانندگی زن بندازم. که نظرات فقهای معظم دو قسم بود:

دسته اول که قائلین به عدم حرمت صدای آواز زن هستند، در این میان مقام معظم رهبری در ضمن پاسخ تعلیل کامل بیان کرده بودند و فرموده بودند آنچه موجب حرمت است یکی غنا بودن(ترجیع مطرب یا ترجیع صدا به نحوی که مناسب مجالس لهوی باشد) است و دیگر اینکه مفسده ای بر آن مترتب شود و یا با قصد ریبه و لذت همراه باشد (عبارت اخری مفسده است)[1] دیگر افرادی که در این دسته جای داشتند آیت الله سیستانی (حفظه الله) هستند که ایشان هم می فرمایند اگر بخاطر لذت نباشه و خوف مفسده در گوش دادن آن نباشد اشکال نداره؛ نظر آیت الله تبریزی (حفظه الله) و آیت الله نوری همدانی (حفظه الله) هم چنین است.

فتوای آقا

2.        دسته دوم که شامل آیات عظام حضرت امام خمینی (ره)، آیت الله بهجت(ره)، آیت الله صافی(حفظه الله) ،آیت الله مکارم (حفظه الله) و برخی دیگر از بزرگان می باشد، به مطلق بودن حرمت آواز زن قائل هستند و برای حرمت آن قیدی ذکر نکرده اند.

در این نوشته مطلقا در پی کسر و انکسار و ارزش گزاری و بررسی فقهی میان فتاوا و اختیار قول مختار نیستم-که توانش رو هم ندارم (:- بلکه در پی بیان این مسئله بودم که این همه هجمه که در رسای ممانعت از نابودی اسلام می شود برای چیست؟ برای کاری که حرام نیست، حداقل مطابق فتوای برخی از مراجع، اشتباه نشود قطعا بنده هم مخالف شروع رسمی و رشد چنین پدیده ای می باشم ولی غرض اصلی بنده از ذکر این نکته اندک دقتی در نحوه دفاع از مقدسات می باشد.

بنده هم مخالفم ولی؛ نه چون به وزارت ارشاد علی جنتی منسوب است و نه چون این فعل حرام است، که نیست.

مخالفم بخاطر هنجار شکنی و مفسده ی آتی که در آن دیده می شود و نیاز به اثبات هم ندارد و ای بسا نا خود آگاه، مد نظر دوستان هم همین بوده است.

مخالفم بخاطر لوازم مفسده انگیزی که در پی دارد.

مخالفم بخاطر اینکه این مجوز تیغ دیگری است در کنار تیغ هایی که سالهاست بر لبه آنها حرکت می کنیم. اگر نگوییم که تیغ به استخوان هم رسیده است...

دفاع بد نکنیم..

یا حق

 



[1] قید ریبه و مفسده انگیزی اختصاصی به صدای زن ندارد و در هر فعلی باید از آن پرهیز کرد.

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

حکیمى در اصفهان عادتش بر آن بوده که به هنگام غذا خوردن به نوکرش دستور مى‏داد که غذا را به مقدار خوراک خودش و هر کس که بر سفره او باشد، تهیه کند و با مهمانش هر که بود، غذا مى‏خورد.

 اتفاقاً روزى یکى از طلبه‏هاى اصفهان که کارى با حکیم داشت، وقت غذا خوردن حکیم سر رسید، حکیم به نوکرش دستور خرید غذاى دو نفرى داد و خادم نیز غذا براى دو نفر تهیه کرد و آورد. حکیم به آن طلبه فاضل فرمود: بسم الله؛ بفرمایید با هم غذا بخوریم. طلبه گفت: نه، من غذا نمى‏خورم. حکیم پرسید: غذا خورده‏اى؟! گفت: نه. حکیم فرمود: اگر غذا نخورده‏اى، پس چرا شرکت نمى‏کنى؟! گفت: من در غذا خوردن با شما احتیاط مى‏کنم! حکیم فرمود: از چه نظر احتیاط مى‏کنى؟! گفت: شنیده‏ام که شما قائل به وحدت وجود هستید و این کفر است و مرا جایز نیست که از غذاهاى شما بخورم، زیرا دست شما با آن غذا تماس مى‏گیرد، غذا را نجس مى‏کند!!

حکیم فرمود: تو از وحدت وجود چه تصور کرده‏اى که قائل به آن را کافر مى‏دانى؟!

گفت: براى اینکه کسى که قائل به وحدت وجود است، قائل است به این که همه چیز، خداست.

حکیم فرمود: اشتباه فهمیده‏اى، زیرا من یکى از قائلین به وحدت وجودم و من هرگز چنین فکر نمى‏کنم که همه چیز خداست. زیرا یکى از آن همه چیز، جناب شما هستید و من تو را... هم تصور نمى‏کنم تا برسد به خدا بودنت. بیا و غذایت را بخور و این احتیاط ها را کنار بگذار.

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی وقت است یادداشت وبلاگی ننوشته ام

قبل از خواب غیر از مسائلی که شخصا درگیرشان هستم چندین سوژه ناب برای نوشتن روی پیشانیم رژه می روند(فکر کنم علت گاهی دیر خوابیدن پرداختن به همین ها باشد)

  • نیم نگاهی به کره جنوبی در همنشینی 20 ساعته با یکی از اهالی این کشور؛

               از اینکه کل کشور اندازه خوزستان و52میلیون جمعیت است!

             از اینکه چرا یکی از محبوب ترین غذاها 8پای نیم پخته است؟

             از اینکه چرا هندوانه را قاچ قاچ می خرند؟(هندوانه ای15 دلار

  • یادداشتی بر فیلم دو روز و یک شب (فیلمی اروپایی نه آمریکائی)
  • یادداشتی بر دو فیلم متفاوت و محل تامل؛ 
        رقصنده با گرگ(مورد تحسین شهید آوینی)#
boyhood       (ساختش 12سال طول کشیده) 
  • نوشته ای جهت بازتاب ها مرگ خواننده جوان
  • جایگاه محرم در حرکت معنوی انسان

  • گفتن از اربعینی که وابسته است به محرم و نشانی است از بُعد حضور مردم در صحنه ولایت و...
  • سوژه خاص دوپینگ های معنوی نظام(محرم، رمضان، فاطمیه، اربعین، اعتکاف، 22بهمن، 9دی، شهدای گمنام و...)
  • ...

این سه نقطه رو الکی نذاشتم ها، کلی مطلب دیگه بود خواستید میگم..

ولی کار شخصی زیادی داشتم، مجبور بودم بشینم پای کارم، شمام دعا کنید که لا اقل اون کارا به ثمر برسه

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت   آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

 

دوستان دست به قلم هر کدوم رو پسندیدن می تونن یه چیزی ازش بنویسن ما هم بهره مند بشیم؛ کی بنویسه مهم نیست اینکه نوشته بشه مهمه...

یا حق

ناصر قیلاوی زاده

گرگیاس یکی از فلاسفه مشهور یونان باستان می باشد. این فیلسوف جمله ای دارد که شاید اهم نظریات او باشد:

((واقعیتی بنام وجود که در همه جا باشد نداریم و اگر هم داشته باشیم قابل شناخت نیست و اگر هم قابل شناختن باشد قابل شناساندن نیست))

این سه پله یعنی سیر از وجود خارجی و رسیدن به وجود ذهنی و پس از آن، وجود لفظی و بیان آن، یک سیر کاملا منطقی و صحیح است که گرگیاس به ترتیب، صحت آنها را زیر سوال برده است.

 جهان غرب؛

در دوره شکاکیت اول دچار سفسطه شده و اصل واقعیت را انکار کرد.

در دوره شکاکیت دوم دچار مشکلات شناخت شناسی شده و اصل امکان شناخت را انکار کردند.

در دوره شکاکیت سوم که اکنون می باشد با زیر سوال بردن امکان شناساندن دچار شبهات زبان شناسی شدند.

با توجه به اینکه گرگیاس قریب 20سال از سقراط فیلسوف واقع گرای الهی بزرگ تر می باشد، نمی دانم فیلسوف بوده یا پیشگوی مسیر علمی غرب!

اما عبرت:

عبرت مهمی که از این سیر علمی باید گرفت، عدم انکار بدیهیات است. مشکل فکر غربی این بود که تاب سوال داشتن نداشت. با پیشامد شبهات بخاطر عدم توان پاسخ گویی و البته سابقه تاریخی که از بنیادهای علمی داشت نمی توانست-نمی خواست- هم سوال داشته باشد و در عین حال بدیهیات خویش را حفظ کند. شاید تهور همراه با ساده انگاری علمی و شاید هم ترس از اشتباهات گذشته همراه با لذت فتح علمی جدید و یا هر امر دیگری که علت این پدیده بود[1] پویایی رو به انحطاطی برایشان به ارمغان آورد.

در فلسفه اسلامی بسیار نادر اتفاق می افتد که فکری عامدا و عالما بدیهات خویش را انکار کند.[2] فلسفه اسلامی تمام تلاشش سازگاری پاسخ با حفظ بدیهیات می باشد و درعین حال حاضر است سوال بی جواب داشته باشد و اعتراف به ندانستن هم بکند ولی ارکان فکری خویش را انکار نکنند، شاید این هم شجاعتی است...

آری در مساله ای مثل مسئله وجود ذهنی-که پرورده فلسفه اسلامی است- دسته ای-که شاید صاحب فکر مستقل هم نتوانیم بنامیمشان- بجای پاسخ به اشکالات بر بدیهیات تاخته و به انکار آن پرداختند ولی هیچگاه سیر علمی در علوم اسلامی چنین نشد...[3]

پ.ن 1: بخاطر داخل موضوع نبودن پرداخته نشده نه بی اهمیتی مسئله.

پ.ن 2: انکار به دلالت التزامی محل نزاع نیست.

پ.ن 3: سادات شیرازی منکرین وجود ذهنی می باشند.



 

 

 

ناصر قیلاوی زاده

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر

بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

 

فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد

که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر

 

قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»

که پر شده است جهان از حسین سرتاسر

 

نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن

به آسمان بنگر! ما رایت الا سر

 

سری که گفت من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر

 

هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر

 

همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود

جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر

 

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک همه بودند سروران را سر

 

زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان

حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر

 

سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

 

بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:

برو به معرکه با سر ولی میا با سر

 

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر

 

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر

 

سری  که احمد و محمود بود سر تا پا

همان سری که خداوند بود پا تا سر

 

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد

پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

 

امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت:

به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر

 

میان خاک کلام خدا مقطعه شد

میان خاک الف لام میم طاها سر

 

حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب

چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر

 

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود

به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر

 

نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او

ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -

 

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است

جدا شده است و نیفتاده است از پا سر

 

صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید

بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

 

بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام

که آفتاب درآورد از کلیسا سر

 

چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد

نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر

 

عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت

به چوب، چوبه محمل؛ نه با زبان، با سر

 

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی

دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر

 

ناصر قیلاوی زاده

قصه ما به سر رسید...

ناصر قیلاوی زاده

 ما من فعلٍ من أفعال الإنسان الاختیاریّة إلّا وله‏ حکم‏ فی الشریعة الإسلامیّة

اجماع تمام فقها، دلالت روایت و حکم عقل بر این است که هیچ واقعه و فعلی نیست مگر اینکه از جانب خدای متعال برای آن حکم شرعی معین شده است. این حکم شرعی فقط وجوب و حرمت نیست بلکه شامل مستحبات، مکروهات و مباحات هم می شود.

یعنی مباح بودن افعال، خود حکمی از جانب خدای متعال است نه بدون حکم گذاردن افعال...

بسیار دقت باید کرد که مکلفین و مقلدین در تمامی این احکام باید تقلید کنند و نه فقط وجوب و حرمت...

 

یکی از مسائل مورد اهمیت که در این سال ها هم بیشتر مورد دقت است، بحث عزاداری است مخصوصا که سبک های جدید -مداحی، سینه زنی، هیئت داری و...- هم وارد عزاداری و مراسمات محرم شده است.

لذا جا دارد اندکی ژرف به قضیه نگریست و صرفا به تقلید از آباء و اجداد عزاداری نکنیم، بلکه اگر واقعا مسئله ای است که نمی دانیم و یا اصلا سراغی از آن نگرفته ایم کمی وقت بگذاریم...

 

سایت مقام معظم رهبری در آستانه محرم کار بسیار زیبایی انجام داده است. این سایت با درست کردن صفحه ای اقدام به جمع آوری سوال های مخاطبین در خصوص احکام عزاداری کرده است. در این صفحه هر کس سوال خود را بصورت کامنت می نویسد و به پرتکرارترین سوالات توسط حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده پاسخ داده می شود.

فقط تا 27مهر زمان پرسش هست لذا کسایی که سوالی در این باره دارند دیرشون نشه...


http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27907


پ.ن1 : انجام مستحبات و ترک مکروهات طبیعتا واجب نیست ولی اگر به قصد مستحب و مکروه بخواهد انجام گیرد باید بدانیم که مرجع تقلیدمان فعل را مستحب و یا مکروه می داند یا خیر...

پ.ن2 : خیلی از اعمال رایج و معروف مثل گریه بر مصائب ائمه، دعاها و شب زنده داری ها استحبابشان مسلم است و نکته مورد اهمیت این است که بدانیم باید با نگاه تقلیدی به مسائل بنگریم.

ناصر قیلاوی زاده

ما انسان ها در گرداب نسیان سیر می کنیم... آن هم با رضایت و شاید هم با شکایت...

آری اگر خبری برسد یا بگذارند که برسد و اگر ژست حقوق بشری و البته تب و تابش -شاید هم مدش- باشد متاثر هم می شویم؛ آنهم فیلمی -در فیلم حتی اشک هم می ریزن اما فیلمی...

روزگاری از داغ شیعیان بحرین در تب و تاب بودیم و روزگاری از نسل کشی مسلمانان میانمار و ایامی هم از غم کودکان غزه در عذاب -عکس هم می گرفتیم که  STOP KILLING YOUR FELLOW BEINGS-اما چه زود حتی غمخواری را هم فراموش می کنیم چرا که فیلم است و می گذرد مال خودمان که نیست...

آری کمترین دلگرمی را هم به زودی از یاد بردیم تا به اندازه ی آه هم یادمان نماند که مادری، خواهری، همسری و شاید هم دختری، چشمش منتظر و دلش خونین است و از قضا مسلمان هم...

این تذکر رو مدیون "لبخند شطان" هستم...

ترانه ای برای بدرقه رییس جمهور...

http://snn.ir/detail/video/358732/202

ناصر قیلاوی زاده