خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

حاج محسن

این شبها به مناسبت هفته دفاع مقدس برنامه سطرهای ناخوانده برنامه ای جذاب و مفید برای مخاطبان است. از سبک برنامه که با حضور جوانان و مخاطب واحد است بگذریم و سوال محور بودن را هم مطرح نکنیم که بسیار ارزنده است.

آنچه که در این دو شب باعث جلب توجه بنده بود نکته ای است که حاج محسن(نه دکتر رضایی) به آن چندین بار اشاره کرد؛ نمی دانم چند نفر دقت کردند ولی ایشان خیلی صریح گفتند که مهمترین صحبتی که می توانم بکنم این است که خرازی و کاظمی، باقری و زین الدین چگونه تربیت شدند...

بسیار مهم است که ایشان نگاهشان سیاسی نیست و در فکر انقلاب  و کادر سازی آن بودند -یعنی عمق استراتژیک فکر امام در بخش انسانی-و نگاهشان به اصل انقلاب است نه جناحی سیاسی که اگر اینگونه می بود باید با شیوه ای می گفت که جناحِ سیاسی ِ خاصی را تقویت کند اما ایشان صاف و صادق روی مهمترین بعد کار امام خمینی(ره) دست می گذارند، یعنی روی نحوه و اصل تربیت همان هایی که سال 42 در گهواره بودند، همان هایی که 13 ساله شان رهبرمان شد، همان هایی که یک شبِ ره صد ساله رفتند...

سلامتی و تکثیر دلیر مردان هشت سال دفاع مقدس یکبار سوره کوثر


ناصر قیلاوی زاده

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اما آنچه ما را بر آن داشت تا دست به قلم ببریم ضرورت آشنایی به طریق حصول مسیر سعادت و کمال، خصوصا در سلک حوزوی بود. لذا بازهم به سراغ بیان حضرت امام خمینی(ره) می رویم که حقیقتا، کلام امام، امام کلام است. حضرت امام خمینی (ره) به بسیاری اجازه اجتهاد دادند و بسیاری را از جانب خویش مسئول و منصوب کردند اما فقط و فقط نسبت به آیت الله مطهری (ره) می فرمایند: «آثار قلم و زبان ایشان بی استثنا آموزنده و روانبخش است[1]» پیرامون آثار و شخصیت این استاد عزیز کلام فراوان است که حتی احصاء آن نیازمند وقت موسعی است. اما حساسیت ماجرای مسیر تکامل تشریعی و محدود بودن طریق در این فضا، ما را بر آن داشت تا اندکی بیشتر پیرامون این شهید به کاوش بپردازیم. آیت الله سبحانی در مورد این شخصیت درخشان سده­ی اخیر می فرمایند: «شهید مطهری ستون درس امام بود. کم اشکال می کرد ولی وقتی اشکال می کرد در اکثر موارد حرف خود را به کرسی می نشاند[2]» مقام معظم رهبری درباره این نادره دوران چنین می فرمایند: « من خودم را شاگرد آقای مطهری می دانم. به ایشان گفتم: من شاگرد شما هستم. ایشان تعجب کرد و گفت: شما پیش بنده درس نخوانده اید؛ حقیقتاً هم بنده پیش ایشان درس نخوانده ام، اما یکی از عناصری که بنیه اصلی فکر اسلامی من را پایه گذاری کرده است، سخنرانی های بیست سال پیش آقای مطهری است[3]». برای جواز تقلید از کسی شهادت دو عادل خبره کفایت می کند حال بر مرتبه علمی این استاد شهید ارکانی چون امام و بسیاری دیگر شهاداتی به این سنگینی دارند که در ادامه هم بیان می کنیم.  آیت الله خامنه ای (حفظه الله) در سخنرانی خود در دوره ریاست جمهوری برای تربیت نیروهای جوان متناسب با فضای انقلاب و برای معرفی شهید می فرمایند: «آن چیزی که ما می توانیم به طور کلی بگوییم: مبنای فکری این انقلاب، تفکرات شهید مطهری است و لاغیر[4]» هم ایشان در سازمان ملل برای توصیف انقلاب اسلامی مردم ایران خطاب به جهانیان می فرمایند: «ریشه ی استوار و اندیشه ی زیر بنائی این انقلاب جهان بینی توحیدی اسلام است[5]». با تاملی ساده بر بیانات علما و بزرگان حوزه ی علمیه این سوال به ذهن می رسد، مگر مطهری چه داشته که حضرت امام (ره) در وصف ایشان می فرمایند: «تمام آثار ایشان بی استثنا آموزنده و روانبخش است» و مگر مطهری چه طریقی را طی نموده که فردی ذات الابعاد چون آیت الله جوادی آملی(زید عزه) می فرمایند: «او فقیه جامع الشرایطی است که هم در اثر داشتن اجتهاد مطلق بر همه معارف اصلی و فرعی دین مسلط است و هم در اثر داشتن عدالت کامل در همه بخش ها، عامل خوبی است و هم در اثر مدیر و مدبر بودن می تواند جز ,الحافظون لحدود الله، باشد[6]». برای پاسخ به این مسئله سر رشته کلام را به خود استاد می سپاریم:

«تا آنجا که من از تحوّلات روحى خودم به یاد دارم از سنّ سیزده سالگى این دغدغه[مسائل الهیات وشناخت جهان] در من پیدا شد و حسّاسیت عجیبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسش ها- البتّه متناسب با سطح فکرى آن دوره- یکى پس از دیگرى بر اندیشه‏ام هجوم مى‏آورد. در سالهاى اوّل مهاجرت به قم که هنوز از مقدّمات عربى فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشه‏ها غرق بودم که شدیداً میل به «تنهایى» در من پدید آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمى‏کردم و حجره فوقانى عالى را به نیم حجره‏اى دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشه‏هاى خودم بسر برم. در آن وقت نمى‏خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگرى بیندیشم، و در واقع، اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد، بیهوده و اتلاف وقت مى‏شمردم.[7]» هم ایشان در کتاب عدل الهی که آیت الله سبحانی(زید عزه) در محاسن این کتاب می فرمایند: «کتاب عدل الهی از جمله آثار استاد مطهری است که به عنوان معجزه قرن و اثری ماندگار شناخته می شود[8]» از احوال خود چنین نقل می کنند:

«یادم هست، در زمانى که در قم تحصیل مى‏کردم، یک روز خودم و تحصیلاتم و راهى را که در زندگى انتخاب کرده‏ام ارزیابى مى‏کردم؛ با خود اندیشیدم که آیا اگر بجاى این تحصیلات، رشته‏اى از تحصیلات جدید را پیش مى‏گرفتم بهتر بود یا نه؟ آن ایّام، تازه با حکمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد استادى[9]-که برخلاف اکثریّت قریب به اتفاق مدّعیان و مدرّسان این رشته صرفاً داراى یک سلسله محفوظات نبود، بلکه الهیّات اسلامى را واقعا چشیده و عمیق‏ترین اندیشه‏هاى آن را دریافته بود و با شیرین‏ترین بیان آنها را بازگو مى‏کرد مى‏آموختم. در آن روزها با همین مسأله که آن ایّام با مقدّمات کامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا یصدر منه الّا الواحد» را آن طور که یک حکیم درک مى‏کند درک کرده بودم (لااقل به خیال خودم)، نظام قطعى و لا یتخلّف جهان را با دیده عقل مى‏دیدم، فکر مى‏کردم که چگونه سؤالاتم و چون و چراهایم یکمرتبه نقش بر آب شد؟ ... در این وقت فکر کردم دیدم اگر در این رشته نبودم و فیض محضر این استاد را درک نمى‏کردم همه چیز دیگر چه از لحاظ مادّى و چه از لحاظ معنوى، ممکن بود بهتر از این باشد که هست، همه آن چیزهایى که اکنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشین و احیاناً بهتر از آن را داشتم، اما تنها چیزى که واقعاً نه خود آن را و نه جانشین آن را داشتم همین طرح فکرى بود با نتایجش؛ الآن هم بر همان عقیده‏ام».

یعنی آنچه را که ایشان مهمترین عنصر متمایز برای خود محسوب می کند این نظام فکری از عالم است. اما آنچه که سبب می شود ما به سراغ ایشان برویم داشتن همان چهار شاخصه ای است که لازمه تکامل تشریعی است. ممکن است این سوال به ذهن برسد که مگر فکر امام خمینی (ره) شاگردان دیگری را تربیت نکرده است؟ پس چرا برای آشنایی با نظام فکری اسلامی و پشتوانه های معرفتی انقلاب اسلامی به ایشان رجوع داده می شود؟

 در پاسخ می گوییم؛ فکر امام شاگردان زیادی را تربیت نمود. شهدایی همچون آیت الله بهشتی، آیت الله باهنر، آیت الله مفتح، آیت الله قدوسی و بسیاری دیگر ولی آنچه که مطهری را از سایرین جدا می کند علاوه بر جایگاه علمی برجسته ی ایشان دو مطلب است: یک، تئوریزه کردن این نظام فکری، هم در حیطه های هستی شناسانه و هم در مسائل جزئیِ فقهی (اعم از فردی و اجتماعی)  و دیگری بیان شیوا و روان معارف که بی نظیر است. بی نظیر بودن این خصیصه زمانی مهم است که شخصی متتبع، چون آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) مدعی آن باشند. ایشان در خصوص این شاخصه ی اعجاب برانگیز استاد می فرمایند: «مرحوم مطهری، ضمن اینکه از خط اسلام اصیل حتی به اندازه یک سر سوزن منحرف نشده، ویژگی خاصی در تالیفاتشان وجود دارد؛ تا آنجایی که ما دیده ایم و مطالعه کرده ایم، مطهری تنها کسی است که توانسته مشکل ترین مسائل علمی را در قالب الفاظ ساده، به نحوی که حتی یک «واو» نه زیاد باشد، و نه کم، در قالب عبارت ساده بیان کند. هر کسی که مختصر آشنایی با اصل این مسائل داشته باشد، می تواند از این کتاب ها بهره مند شود. البته این ویژگی در مقایسه با سایر کتاب ها مشخص خواهد شد[10]». در نهایت آنچه می توان به عنوان ماحصل این وجیزه بیان کرد الگوی کامل بودن شهید مطهری (ره) برای یک روحانی شیعه است؛ آنهم بخاطر وجود چهار خصوصیت مهم که عبارتند از؛ دارا بودن جهان بینی و ایدئولوژی تفصیلی(علم)، رعایت احکام فردی و اجتماعی(تقوا) ، شناخت کافی از مسائل پیرامونیِ مورد ابتلا(بصیرت)، مدیر و مدبر بودن در عرصه اجرایی(کارآمدی).

در انتها سزاوار می دانم نسبت به شیوه ی مواجهِ با کتب استاد نکته ای را مطرح کنم. گذشته از وجود تفاوت در خود آثار استاد(برخی آثار قلمی، برخی سخنرانی پیاده شده، برخی تدریس و... ) که نحوه بهره مندی از آنها را متفاوت می کند، باید هدف مراجعه به این مجموعه را، قبل از رجوع معین کنیم، تا هم سبک یادگیری آن مشخص شود و هم تقدم و تاخر کتب معلوم گردد. به عنوان مثال اگر هدف ما از مطالعه آثار شهید همان مطلوبی است که خود شهید درپی آن بوده؛ یعنی دستیابی به یک سازمان فکری که توانایی تولید در علوم اسلامی(اجتهاد) به ما می دهد، باید به نحوی عمل شود و اگر هدف آشنایی با معارف اسلامی است، به روشی دیگر. آری برای آموزش متعلمین باید رعایت حال مخاطب مدنظر  قرار گیرد و از کتابی شروع کرد که هم از لحاظ منطقی و هم از لحاظ آموزشی مقدم است اما ملاک ارائه کتب را آسان و سخت بودن و امثالهم قرار دادن  شیوه ی علمی نیست.



[1]صحیفه امام ج14ص325/پیام به مناسبت اولین سالگرد شهید مطهری

[2] دیدار اعضای ستاد بزرگداشت شهید مطهری 8/2/1390

[3] کتاب استاد در کلام رهبر

[4] روزنامه جممهوری اسلامی4/2/1364دیدار آیت الله خامنه ای در چهارمین سالگرد استاد

[5] سخنرانی مقام معظم رهبری در سازمان ملل سال1366

[6] مصاحبه با مجله سروش18/2/1361

[7] مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری

[8] دیدار اعضای ستاد بزرگداشت شهید مطهری 8/2/1390

[9]  [ظاهرا منظورشان امام خمینی است]

[10]  مصاحبه با روزنامه اطلاعات 12/2/1361

ناصر قیلاوی زاده

روز گذشته با یکی از دوستان صحبت می کردم.

بحث از مدیوم(انصافا ما بازاء پیدا کردن سخته براش) وبلاگ یا توان رسانه ای که برای وبلاگ متصور هست، مطرح شد.

این عزیز می گفت که وبلاگ برای مقالات علمی نیست، هر چند که ممکنه مخاطب پیدا کند ولی وبلاگ برای تلنگر و تنبیه است نه مقاله و رساله لذا توی یه وبلاگ اگه هم مقاله گذاشته میشه نباید فراموش بکنیم که مخاطب برای خوندن مقاله و وقت مفصل گذاشتن اینجا نمیاد، پس رعایت قالب هر رسانه در استفاده مفید از اون ضروریه.

انصافا کلام قابل توجه بود، نکته ای که باعث نوشتن این مکالمه حتی قبل از گذاشتن بخش دوم مقاله شد، مطرح کردن با بازدید کنندگان محترم و نظر خواهی از اونها بود پس بسم الله... 

ناصر قیلاوی زاده

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عالم از بدو خلقت با همهٔ اجزاء خود به‌صورت تکوینی به سمت خالق در حال حرکت است، «أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُور[1]» جهان آفرینش روزی به حرکت خود خاتمه می‌دهد و آن زمانی است که عالم عیناً در برابر خدای متعال تمام انیت و استقلال خود را از دست بدهد، «إِلی رَبِّک مُنْتَهاها[2]». انسان به‌عنوان یکی از موجودات و مخلوقات این عالم در این مسیر قرار دارد، «یا ایهَا الْانْسانُ انَّک کادِحٌ الی رَبِّک کدْحاً فَمُلاقیه[3]». انسان به دلیل اختیار و امکان انتخابی که به وی عطاشده است سالک مسیر ویژه و طریقِ منفردی می‌باشد و اصلاً این است معنای «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم[4]». بشر روزی خواهد دید که تمام صفات کمالیه منحصراً در ذات مقدس باری‌تعالی تحقق‌یافته‌اند و آن‌وقت روزی است که حقیقت همه‌چیز بر وی منکشِف می‌شود.

 حرکت کل عالم خلقت صرفاً حرکتی تکوینی است لکن حرکت تکاملی انسان علاوه بر حیث تکوینی حیطه تشریعی را نیز دارا می‌باشد. میزان رشد و تعالی انسان پس از رسیدن به حد اختیار، بستگی به مجموع حرکت تکوینی عالم و اختیاری خودش دارد. در این میان انسان اگر حرکتی مخالف جریان تکاملی عالم انتخاب کند، همانند این است که شخصی به این هدف که با گردش کره زمین به‌پیش نرود خلاف حرکت وضعی زمین شروع به دویدن کند! درست است که خود را به‌سختی و تکلف می‌اندازد و در تکامل خود لطمه وارد می‌کند اما نه می‌تواند به تکامل تکوینی هستی لطمه‌ای وارد کند و نه به میزان رشدی که خود به‌عنوان جزئی از عالم حاصل می‌کند خدشه‌ای وارد کند، «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کرِهَ الْکافِرُون[5]».

حال اگر آدمی بخواهد با سرعت در این مسیر طی طریق کند بهترین انتخاب، انتخاب شریعتی است که احکامش منطبق بر عالم تکوین باشد. لازمهٔ چنین شریعتی احاطهٔ کامل شارع آن بر تکوین است و خروجی منطقی این مقدمات با توجه به اعتقاد ما پیرامون خالق هستی و ارتباط جهان‌بینی و ایدئولوژی منحصر دانستن شرایع مقبول در سه شریعت یهود، مسیحیت و اسلام می‌باشد. با عنایت به اینکه توحید در اسلام به خالص‌ترین وجه بیان‌شده است، هیچ‌چیزی خارج از ید قدرت او نیست و اگر موجود هستی یافته، در موجودیتش محتاج و فقیر به ذات اقدس اله است، «یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی ُّ الْحَمِید[6]»، «وَ لِلَّهِ مُلْک السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی کلِّ شَی‌ءٍ قَدیر[7]».

یکی از لوازم ارتباط میان جهان‌بینی و ایدئولوژی در این است که بهترین ایدئولوژی مبتنی بر بهترین هستی‌شناسی است. لذا می‌گوییم اگرچه دستور تشریعی انقضاء یک شریعت را با آمدن شریعت حقهٔ بعدی (اسلام) نپذیرند، بازهم شریعت اسلام منقضی کننده شرایع سابق خویش بوده چراکه مبتنی بر کامل‌ترین هستی‌شناسی است. درنتیجه باید گفت شریعت اسلام کامل‌ترین تشریع از حیث تطابق با تکوین هست. این شریعت که به‌واسطهٔ، پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) نازل شد به سبب خاتمیت حضرت رسول (ص) باید تا ابد، ضامن تعالی انسان باشد. دراین‌باره حضرت آیت‌الله جوادی (حفظه الله) می‌فرمایند: «قرآن همان‌طوری که جهان را در نظام تکوین خوب تبیین می‌کند، در نظام تشریع هم خوب شرح می‌دهد و برای ادارهٔ امور مردم، وحی و نبوت و رسالت و شریعتی که بدان معتقد است و اجرای مصوبات الهی، مجریانی قائل است که اگر آن مجریان معصوم بودند و حضور داشتند که باید از آن‌ها مستقیماً دستور گرفت و اگر حضور نداشتند، طبق دستور آن‌ها باید عمل کرد و قرآن کریم چنین می‌فرماید: «اطیعُوا اللَّهَ وَ اطیعُوا الرَّسولَ وَ اولِی الأمْرِ مِنْکمْ[8]»»[9].


با گذر زمان و فاصله گرفتن از عصر تشریع و غیبت انسان کامل شریعت اسلام به‌عنوان منبعی گران‌سنگ و بی‌بدیل، با دو مسئله سخت روبه‌روست: یکی تطبیق بر شرایط زمانی و دیگری تحقق درصحنه عمل که بدون این دو هرچند که کامل‌ترین شریعت را هم داشته باشید برای سعادت ما کافی نیست. پس آنچه نسبت به زمان نزول شریعت باقی‌مانده، یکی وجود اصل منابع علمی است و دیگری واضح بودن شیوه التزام انسان به آن‌ها خصوصاً در حیطه فردی است اما وظیفه تطبیق بر مسائل مستحدثه و کشف حکم و همچنین به منصه ظهور رسانیدن آن‌ها، دو عرصه می‌باشند که به دلیل اقتضائات زمانی و پیشامد شرائط جدید کاری به‌مراتب دشوارتر از دو وظیفه یک را می‌طلبند. بحث کشف حکم در امور فرعیهٔ شرعیه توسط معصومین به علما و مجتهدین سپرده‌شده است، عَلَینا الْقاءُ الْاصُولِ وَ عَلَیکمُ التَّفریع[10]، عملی کردن احکام و نتایج استنباطات دینی هم که بدون شک توقفی بر حضور معصومین ندارد الا احکام محدودِ خاصی همانند جهاد ابتدائی که در جای خودش معلوم است. پس تکمیل مسیر کمال در حیطه تشریعی خاتمه نمی‌یابد-خصوصا برای مجتهدین- مگر باختم سیر تکوینی عالم، «وَ أَنَّ إِلی رَبِّک الْمُنْتَهی[11]».

سالک این مسیر اگر خود را مهیا برای هدف والای انسانیت و رسیدن به اوج کمالات معنوی نموده و مقام «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة[12]» باید بداند که این جهادی است بس اکبر و لوازمی دارد. طی این مسیر در گام یک جهان‌بینی و ایدئولوژی صحیح و کامل می‌طلبد. گام دو سالک این طریق، التزام عملی به یافته‌های مسیر است. در سومین قدم به خاطر فاصلهٔ زمانی پیش‌آمده با عصر نزول، شناختی صحیح از مسائل مستحدثه و اوضاع پیرامونی نیاز است تا بتوان مسائل شرعی را بر آن‌ها تطبیق داد؛ و در گام نهایی باید تدبیر و توان تحقق خارجی دستاورد را کسب کند و الا هیچ‌گاه آرمان‌هایش جامهٔ عمل نخواهند پوشید. چنین کسی را می‌توان الگو و رهرو صدیق انبیا دانست، کسی که می‌تواند علاوه بر تربیت نفس خویش در حرکت تکوینی عالم هم اثرگذار باشد. قهرمان این صحنه پس از معصومین بی‌شک حضرت امام خمینی (ره) می‌یابیم. ایشان با تکامل نظام جهان‌بینی و انسان‌شناسی اسلامی و با بنا نمودن نظام اصولی متأثر از آن‌ها توانست یک مدرسهٔ فقهی ارائه کند. حضرت امام خمینی (ره) با این مقدمات علمیِ متمایز توانست مکتب علمی شیعی را به نصابی کامل برساند، به این معنا که میان اولین گزاره‌های هستی‌شناسی تا جزئی‌ترین مسائل فقهی، رابطه منطقی برقرار کند، ایشان با تکیه بر مبادی فلسفهٔ صدرایی و تئوریزه کردن آن در عرصه فقه توانست حرکت مردم ایران اسلامی را به نظام اسلامی منتهی گرداند. حرکت علمی و عملی را که ایشان شروع کردند به تربیت شاگردانی برجسته‌ای چون آیت‌الله فاضل لنکرانی، آیت‌الله مؤمن، آیت‌الله سبحانی و بسیاری دیگر انجامید. افرادی که اکنون امور شیعه به سرانگشت اشاره آنان اداره می‌شود.



[1] رعد/ ۱۶٫.

[2] نازعات/ ۴۴٫.

[3] انشقاق/ ۶٫.

[4] فاتحه/ ۶٫

[5] صف/ ۸٫.

[6] فاطر/ ۱۵٫.

[7] آل‌عمران/۱۸۹٫

[8] نساء/ ۵۹٫.

[9] مجله سروش ۱۸٫٫/۱۳۶۲٫

[10] وسائل الشیعه ج ۲۷٫ص ۶۲٫ حدیث ۳۳۲۰۲٫

[11] نجم/ ۴۲٫

[12] بقره/۳۰٫

ناصر قیلاوی زاده

در صورت موافقت امضای خود را در کامنت ها وارد کنید

باسمه تعالی


سلام بر حماسه سازان همیشه‌ جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته‌اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شب‌چراغ ساخته‌اند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبک‌بالان به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده‌اند. سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود منذران صادقی شدند که بند‌بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره‌پاره پیکرشان گواهی کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری نمی‌رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه مردم خود، اولین قربانی‌ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقه ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه‌ها و روحانیت را درک کرده‌اند در خلسه حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده‌اند و آنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیه شهادت نخواسته‌اند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسیده‌اند.(بخشی ازپیام امام خطاب به روحانیون 3اسفند 1367)
تاریخ تشیع بعد از غیبت امام زمان(عج) قرن ها با مجاهدت روحانیون مردمی و انقلابی در برابر مرارت ها و مشکلات ظالمان وجائران ایستادگی کرده و بالیده است تا به برکت هدایت و قیادت خمینی کبیر، فقیه، عالم و مجاهد عظیم الشأن دوران ها توانست کاخ ستم را سرنگون کند. ملت ایران از میان دیگر مسلمانان مفتخر است تا در پیروی از علمای عامل و زاهد به بلوغ علمی و دینی ای برسد که سال ها در پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی فداکاری های مکرّر و متعددی را به انجام برساند. 
اکثریت مطلق ناظران انقلاب اسلامی ملت ایران را مدیون شبکه عظیم روحانیتی می دانند که در شهرها و مساجد مختلف و دور و نزدیک کشور ایران پیام حضرت امام رحمة الله علیه را به گوش مردم رسانده و آنان را نسبت به وظایف ملی و دینی شان آگاه کرده اند. اگر نبود علمایی که در بلاد مختلف با چشم بستن بر مدارج رایج حوزه¬های علمیه وظیفه هدایت مردم را برعهده گرفتند و امام خمینی را خالصانه و بدون چشمداشت یاری کنند، قطعاً پیروزی و غلبه بر رژیم سلطنتی پهلویِ مورد حمایت آمریکا به سادگی ممکن نبود. 
اما مردم عزیز و سرافراز شهرستان دزفول، در این میانه، جایگاه ویژه و استثنایی دارند. قرن ها حضور علما و روحانیت در شهر و بهره گرفتن همه اقشار از معارف پیامبر اعظم صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیهم صلوات الله باعث شده است تا جوانان و مؤمنان انقلابی دزفولی در مقاطع مختلف قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، دوران جنگ تحمیلی و پس از آن در سطح ملی و منطقه-ای نقش ویژه ای را ایفا کنند. 
سال های اخیر نیز مردم شهر دزفول شاهد حضور مجاهدان دیگری از سلاله روحانیت در میان خود بوده اند که با مجاهدت و استقامت، وظیفه هدایت مردم و جوانان را بر دوش کشیده اند. جناب آقای حجت الاسلام عظیم ابوالقاسمی یکی از این طلاب و علمای انقلابی است که با با پشت سر نهادن رویه جاری طلاب و روحانیون در طی طریق فقهی و اخلاقی، حضور در بطن مردم و در کانون مقدس مساجد را انتخاب کرده و ردای کسوت اقامه جماعت و تثبیت و منبر و هیأت أخوی مرحوم خویش را انتخاب کرده اند.
اکنون مسجد شریف شهید توتونچی سال هاست جمعه شب ها شاهد حضور صدها عاشقی است که برای استماع معارف و معالم دین خود و توسل و توجه به ساحت مقدس امام زمان (عج) در آن مکان حاضر می¬شوند. اجتماعی که به تدریج موجب جوشش و رویش ده¬ها حرکت مشابه و غیر مشابه دینی و انقلابی در شهرستان دزفول شده است. این مهم میسر نشده است، جز با ایثارگری و مجاهدت، جناب آقای ابوالقاسمی دامت برکاته. 
مداومت ایشان در موارد مختلفی چون، برپایی نمازجماعت همیشگی در سه وقت، حفظ و ارتقای هیأت هفتگی روضة العباس، احیای و ارتقای مراسمات مذهبی و معنوی، الگوبخشی در زمینه توسل به اهل بیت علیهم السلام، در سطح شهرستان، حل مشکلات اجتماعی و خانوادگی متعدد و گسترده، هدایت جوانان مشتاق و علاقه مند به طی مدارج علمی و اخلاقی، استقامت و مبارزه با بدعت ها و انحرافات دینی و مذهبی به عنوان الگویی پیش چشم طلاب و ائمه جماعات مساجد دزفول و استان قرار گرفته است. چه اینکه همه این خدمات و بیش از اینها، با تکیه بر محراب و امامت جماعت مسجد شکل گرفته است. جمع وجوه عرفانی، اخلاقی، فقهی،کلامی و سیاسی در شخصیت و حرکت فرهنگی-تبلیغی ایشان ویژگی برجسته و نادری است که کشور ما امروزه بدان احتیاج مبرمی دارد. 
خبر خداحافظی ایشان از اقامه جماعت و منبر و هجرت از شهرستان دزفول برای بسیاری از دوستان ایشان و علاقه مندان و دلسوزان اسلام و انقلاب ناراحت کننده بوده است. این اتفاق قطعا ریشه ها و علل متعددی داشته که در نهایت ایشان را به عنوان یکی از روحانیان بصیر و تکلیف مدار شهر ما را به این تصمیم و اقدام واداشته است. 
شهر دزفول علی رغم محاسن و مفارخ بسیاری زیاد که دارد، سالهاست گرفتار معضل «دفع کنندگی و تضییق بر بزرگان و دلسوزان خویش» است. ذکر اسامی اندیشمندان،مبلغان و مروجینی که به دلیل ناملایمات و گرفتاری های ناشی از ساختارهای سیاسی و فرهنگی شهر، جلای وطن کرده اند، مایه تکدّر و دلسردی بیشتر خواهد بود. 
بر هیچ کس پوشیده نیست، رکون در برابر زمینه ها و بسترهایی که موجب چنین مصیبتی می شوند و پذیرش آن به عنوان مسئله-ای طبیعی و عادی ناشی از انفعال و مایه ملامت عقلا خواهد بود. لذا می بایست، تمام کسانی که در زمینه های فرهنگی-اجتماعی سیاسی و مدیریتی شهرستان دزفول و استان خوزستان در سطوح ملی و منطقه ای اشراف و نفوذ دارند، بذل توجه و مجاهده مقتضی را در این زمینه بنمایند. 
وجود جلسات قرائت قرآن پرسابقه و پرخیر و برکت شهر، امام جمعه انقلابی و بصیر شهرستان، هیأآت متعدد توسل به اهل بیت که توسط جوانان و پیشکسوتان شهر اداره می شود، گروه های فرهنگی وابسته به نهادهای انقلابی و گروه های خودجوش فرهنگی و ده ها نقطه امیدبخش و دلگرم کننده در شهرستان وجود دارد که همگی آنها برای اعتلای معارف اسلامی- انقلابی امام خمینی و مقام معظم رهبری شبانه روز در حال تلاش و کوشش هستند. تعطیلی، فتور و کسادی هر کدام برای امت حزب الله و عاشقان راه امام و شهدا ناراحت کننده و تأثربرانگیز است. لذا کم فروغ شدن حرکت بالنده ای که در مسجد شهیدتوتونچی آغاز شده و عطر آن در اقصی نقاط شهرستان احساس می شود، می تواند بر دیگر حرکت ها و تلاش ها اثر منفی و سلبی داشته باشد. 
حجت الاسلام ابوالقاسمی یکی از صدها طلبه فاضلی است که شهر دزفول به اسلام تقدیم کرده است. اما ایشان نمونه ای موفق از کسانی که است که در تبعیت از فرامین و تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری برای هدایت و ارشاد مردم به شهر و وطن خود بازگشته و انجام وظیفه کرده اند اما چنین واقعه ای می تواند ایشان را به نمونه ای ناکام و دلسرد کننده پیش چشم دیگر دغدغه مندان قرار دهد، و چنین امری موجبات خسارت مضاعف خواهد بود. هر چند با رفتن یک خدمتگزار از صفوف مومنین، خداوند از مسیر دیگری این نقیصه مهم را جبران خواهد کرد. 
امضاء کنندگان نامه فوق از همه کسانی که می توانند در مسیر حفظ ذخایر فرهنگی و دینی شهر قدمی بردارند، تقاضا دارد تا با اتمام حجت و تکلیف بر آقای ابوالقاسمی در وظیفۀ ماندن بر مسیر عزیز و به حق فعلی تلاش لازم را انجام دهند. 
از سوی دیگر خطاب به برادر بزگوار عظیم ابوالقاسمی به عنوان فردی بصیر، تکلیف مدار، مجاهد، مخلص و دردمند می-گوییم، درود بر تلاش ها و مجاهدت های بی دریغ شما، درود بر همت مردانه شما در مسیر جذب جوانان و مردم به معارف دینی و معنوی اهل بیت علیهم السلام، درود بر صبر و پایمردی شما در مسیر روشنگری و معرفی اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله. 
خداوند بر درجات برادر مرحوم شما و همسرمکرمشان بیفزاید و بهترین جزا و مزد را در دنیا و آخرت به شما و خانواده محترمتان عطا فرماید. می دانیم که جنابعالی در انجام تکلیف و وظیفه الهی خود جز به رضای خدا و حرکت مخلصانه در مسیر رسیدن به نتیجه به چیز دیگری نمی اندیشید، لذا ما جمعی از جوانان دزفول، تقاضا و درخواست مکرر خود را بر تداوم راه فعلی از شما با اعلام آمادگی در جهت یاری و همکاری مقتضی و ممکن به شما اعلام می کنیم و خواهشمندیم تا بدون توجه به ناملایمات و سختی های این راه با توکل بر خدا و عنایات معصومین علیهم صلوات الله همچنان در سنگر مسجد و جماعت را در شهرستان دزفول مجاهدت فرهنگی خود را ادامه دهید. تبعاً اهمیت اکمال و تقویت بنیه علمی، فقهی، اخلاقی هر مبلغ دینی، برای آن که بتواند خدمات بیشتر و مؤثرتری به مخاطبین ارائه بدهد، فرض و قطع است. سلامتی جسمی و صحت قوای بدنی و روحی هر انسانی برای آنکه بتواند خدمت بهتر و گسترده تری انجام دهد، غیرقابل انکار است که خداوند فرموده است لایکلف الله نفسا الا وسعها و بالاتر از همه انسان متقی و متخلقی مانند حضرتعالی، اولی تر بر تشخیص تکلیف خود، از دیگران است. 
امید است همه تلاش های ما در سایه توجهات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به هدف نهایی یعنی زمینه سازی برای ظهور حضرت حجت منجر شود.
و الامر الیکم 
1.    مجید بذرافکن 
2.    مهدی علاوی 
3.    هادی طحان نظیف
4. سینا فرهمند

5. وحید بهرام زاده

6. کریم باغی

7. احسان نظرزاده

8. علی الهی

9. حسین علاوی

10. وحید نظم آرا

11. مجید فضیلت پور 

12.علی موجودی
13. آقای پوررضایی
14. محمدرئیسی پور
15. عبدالرحیم رئیسی پور
16. ابوالفضل رئیسی پور
17. حسین صدوقی
18. محمدکرمی
19. حسین فروغی
20. عبدالامیرمطیع الرسول
21. حسین فضلی
22. علی انجول زاده
23. ابوالقاسم پور عابد
24. طاها احدی
25. رضاگلچین پور
26. حمیدگلچین پور
27. علی گلچین پور
28. علی باصداقت
29. محمدرضا زغیبی
30. مجیدفقیهی
31. محمدبهنام فر
32. عظیم شاهمرادی
33. سیدرضاکریمیان
34. مسعود شهبازنیا
35. حجت مرادی 
36. محمدمعتمدی راد
37. علی بشیری
38. رحیم فلاحی
39. هادی کریمی
40. محمدبرغندان
41. مهدی لوافی پور
42. سینابهنیا
43. سیدمهدی کریمیان
44. علی تاجدی
45. محمدنیکوراد
46. فرشاد اردو
47. محسن جولاشوشی
48. وحید هفت تنانیان
49. سیدعلی صافی
50. محسن نظری

51. رضا ولایتی پور

52. عبدالمحمد بذرافکن 

53. علی رواشد 

54. هادی بهداد 

55. محسن بیاتی 

ناصر قیلاوی زاده

از در سالن مدرسه که وارد می شویم چسبیده به در شیشه ای آبی رنگ نمازخانه یک مقوای بزرگ را دو تکه کرده اند در قسمت بالا یک برگ سبز نشانمان داده اند  و در قسمت پایین برگی خزان زده و زرد...

برگ بالا نشان دهنده روزهای باقی مانده و برگ پایین حاکی از تعداد روزهایی است که گذشته است..

آری امروز روز دهمی است که در مشهد هستیم و بدون اینکه حتی تصورش را هم بکنیم ده روز از پنجاه روز گذشت...

و چه زود می گذرد این عمر ما...

دورانی به خود می گفتم که تولد 20 یا 22 سالگی خود را با شعف برای خویش مهم می پندارم و درون خویش جشنی بپا می کنم که آری اکنون در اوج دوران جوانی ام اما مدتی پیش به خویش آمده و دیدم چند سال از آن تاریخ گذشته و دنیا مرا به خویش مشغول کرده است..

آه که چه سریع می گذرد عمر و خویشتن را به امید فردا رها کرده ایم.. 

یا علی ابن موسی الرضا به حق جوادت قسم که مولودی در این عالم به برکت جوادت نیامده این چند روز باقی مانده را برای ما پر برکت قرار ده و کمک کن این چند روز در سرای سرمدی برای ما با حسرت همراه نباشد...

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

امام صادق (ع) می فرمایند: 

الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً.

 

 

بی شک سریع ترین رهرو کسی است که بیشترین معرفت به هدف را داراست. بهترین شناخت، شناختی است که فرد را به آگاهی کامل نسبت به مسیر برساند و الا شناختی که نه مسیر را مشخص کند و نه  ابزار را، نمی تواند شناخت کاملی باشد. پس سرانجام حرکت به سمت چنین هدفی ولو اینکه با سرعت بسیار و اخلاص هم باشد غیر آنچه امام صادق (ع) فرموده اند یعنی دوری از هدف نمی باشد.

 

 

 علوم الهی و علومی که در بستر مسلمین رشد کرده اند دو قسم می باشند. یا خود اصالت دارند و یا اینکه از جهت آلیت برای علم دیگری مورد مطالعه قرار گرفته اند. با دقت در این علوم در می یابیم که عمدتا چند جهی اند یعنی از جهتی اصالی هستند و از جهت دیگر برای علوم پس از خود آلیت دارند.

 

 

 مقام معظم رهبری(دام ظله) در باب معنا و اهمیت اجتهاد می فرمایند:((اجتهاد، یک متد و یک شکل و یک طریقه است؛ رفتارى در فهمیدن و کیفیتى در مشى به سمت حقیقت است. آن کیفیت را باید بلد بود. اگر کسى راه را بلد نباشد، معلوم است که به حقیقت نمى‏رسد)). این اجتهاد ملکه حاصله از علوم متعدد اسلامی است و به عنوان غایت اعلی از کسب علوم حوزوی مطرح می گردد. ملکه اجتهاد از جهتی هدف پاره ای از علوم حوزوی است یعنی اصالی است و از جانب دیگر آلی است چرا که برای استنباط احکام الهی به کار می رود. با تامل پیرامون مسئله اجتهاد این سوال دغدغه آفرین به ذهن می رسد، که چرا از هزاران طالب اجتهاد کسانی که حائز این رتبه علمی می شوند اندک می باشند؟ حال آنکه این هدف گذشته از اهمیت آن، در ظاهر بسیار واضح به نظر می رسد! و اگر نگوییم هدف اغلب محصلین، باید انگیزه­ی غالب ورودی های حوزه علمیه را همین مسئله بدانیم.

 

 

اما علت چیست؟ علت چیست که طلبه­ی با شور و نشاطی که ساعت ها به امید نیل به هدف نهایی مشغول تحصیل است پس از چندی به اهداف میان مدت بسنده می کند؟ و چه بسا مطلوب خود را در جای دیگری جستجو کند؟

 

 

چنانچه از مقدمات فهمیده می شود اساسی ترین پاسخ مسئله در خود هدف است. کلی بودن هدف و به تبع آن وجود ابهامات فراوان در مسیر کسب اجتهاد را باید علت اصلی سردرگمی طلاب عنوان کرد.

 

 

پس برای حل این مسئله مهم­ترین کار تبیین دقیق مسیر مورد نیاز اجتهاد است. یعنی ابتدا باید اجتهاد را در یک تحلیل دقیق و کارشناسی شده تبیین کنیم، سپس برای رسیدن به این هدف متناسب با مخاطبین برنامه ریزی کنیم. پس از تبیین دقیق مسئله و یافتن محور ایجاد مشکل، اکنون زمان بیان مهمترین راهبرد در برطرف ساختن این مسئله­ی حساس است.

 

 

 

 

 

راهبرد در این مسئله از مدل حرکتی انسان مشخص می شود. در تحلیل تمام فعالیت های انسان می­یابیم که او هیچ کاری انجام نمی دهد مگر مصلحت خود را در آن ببیند و نسبت به آن علم پیدا کند اساسا باید گفت: بشر آن چیزی را می تواند طلب کند که نسبت به آن علم داشته باشد. پس برای ایجاد حرکت در افراد باید فرد را به آنچه مستحق اوست آگاه کنیم و به او بیاموزیم که چه می تواند داشته باشد و برای چه خلق شده است.

 

 

مولانا چه زیبا می فرماید که:

 

 

آب کم جو تشنگی آور بدست                                  تا بجوشد آب از بالا و پست

 

 

 پس برای رشد میزان تلاش و رسیدن به حرکت جهادی در علم، باید بصیرت دهی نسبت به هدف متعالی علم آموزی را در دستور کار قرار داد. آری همین نکته است که می تواند مجموعه­ی علمی حوزه را به پویایی برساند و باعث ­شود در عین توانا بودن در پاسخگویی به مسائل متفاوت، اقتضائات و بن مایه های حوزوی(اجتهاد) که ریشه و اساس کار طلبگی است را از دست ندهد.

 

 

ما به عینه دیده­ایم که اگر جریانی این چنین شکل بگیرد و انسان نسبت به آنچه لایق اوست دانش بیابد، مجاهدانه در پی حصول آن کوشش می کند و ما حصل این جریان، جمعی تلاش گر و نخبه پرور است.

 

 

این الگو را ما از عالم مجاهد و احیا کننده دین حق، حضرت امام خمینی(قدس سره) به یادگار داریم. هم ایشان بودند که ابتدا جایگاه و ارزش انسان را به ما نشان دادند و آنگاه برای نیل به این مطلوب به ما فرمودند: ((ما مى‏گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم‏))[1].

 

 

این همان الگویی است که ما در جنگ تحمیلی تجربه کردیم و ثمره­اش شد شکسته شدن ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب، بی شک اجرای این الگو در مسیر تولید علم، هم هدف را معین و هم مسیر را کوتاه می کند. این همان چیزی است که حوزه های علمیه را به هدف تمدن سازی عظیم اسلامی و اهتزاز پرچم لا اله الا الله بر قلل رفیع کرامت    می رساند.

 

 

  ایشان با شناخت کامل از هدف، هم خود مسیر علم و عمل را طی نمود و هم جامعه ای را با خویش به عرش رسانید و حدیث شریف ((إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاء)) را به منصه ظهور رسانید و شد امام این امت. حضرت امام خمینی(ره) علم را چنان عمیق دریافت و منتقل کرد، که ثمر شاخه ای از آن، درخت تنومندی چون شهید مطهری(ره) می باشد. این روشی است که با برهان و تجربه نتایج آن را چشیده و ثمرات آن را دیده ایم.

 

 

 لذا ما نیز هم­آهنگ با این محیی و منجی و با سرمشق قرار دادن روش علمی-تحقیقی و الگوی عملی وی در این مسیرگام نهاده ایم.

 

 

ناصر قیلاوی زاده

 

 

[1] صحیفه امام، ج‏19، ص: 117

 

 

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

در نظام هستی همه اشیاء حد و بهره مشخصی دارند و میزان رشدشان محدود به ماهیتشان است. مثلا یک درخت، بیش از درخت بودن نمی تواند باشد همچنین کمتر از آن هم؛ کمال یک درختِ میوه دار به ثمر دهی اوست. به دلفین که معروف به حیوانِ با ضریب هوشی بالاست دقت کنید، در نهایت اگر با تمارینی به او آموزش داده شود تعدادی حرکات، اضافه بر افعال غریزی یاد می گیرد. در این میان تنها انسان است که حد وجودیش را خودش تعیین می کند و خود انتخاب می کند که چه باشد و تا چه حدی رشد کند. انسان می تواند رشد کند تا «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏»؛ و اما همین انسان هم می تواند «کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل‏» بشود.

بشر در ابتدای خلقتش در یک حد استوا آفریده می شود «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى احْسَنِ تَقْویمٍ» این انسان که در بهترین حالت آفریده شده، می تواند خود را به بدترین درجات وجودی و پست­ترین نقاط هستی برساند «ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافِلینَ» و هم می توان خود را به قرب و رضوان الهی برساند و لکن رساندن مشروط است «الَّا الَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»آدمی با انتخاب هایش سرانجام خود را تعیین می کند، که به سمت قرب الهی حرکت کند و یا به سوی اسفل سافلین! اما آنچه که باعث و دلیل هرکدام از این منزل هاست انتخاب است، انتخابی که از علم سرچشمه می گیرد. «الذین آمنوا» کسانی که ایمان آوردند و «عملوا الصالحات» و مطابق این ایمان صحیح عمل صالح داشتند و هیچ کدام از ایمان و عمل بدون خواست بشر رخ نمی دهد. این انسان است که اینگونه خویشتن خویش را می سازد با انتخاب...

اتفاقات (نه معنای تصادف که به معنای رخداد) زندگی انسان همراه با توابع است. یعنی ما شروع را انتخاب می کنیم و قدم های بعدی لازمه ی قطعی آن گام اول است. اگر در همین انتخاب ها دقت نکنیم برای خود اتفاقات بعدی را رقم زده ایم و دیگر نمی شود گفت قمار است و بازی بلکه با قاعده و جدی است. در این مسیر انتخابی هیچ گامی نیست مگر در آن بلیات (از ابتلاء یعنی امتحان) است. این بلیات برخی در لباس خیر است و برخی در جامه ی شر، برخی با روی خوش دنیا همراه است و برخی با چهره عبوس و خشن دنیا اما چه فرق وقتی که همه ابتلاء هستند و می دانیم تا حق انتخاب داریم در حال آزمون هستیم، آزمونی که یک سوی آن لَأَزِیدَنَّکُم است و سوی دیگر آتشگیره ی نار شدن، ناری که وَقودُهَا النّاس‏ وَ الْحِجارَة است.

بعد از بیان این مطالب و قبل از به منصه ظهور رسانیدن فعل باید دانست آنچه در پهنه ی هستی می گذرد یک شاه بیت دارد: «ما شاءَ اللَّهُ و لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ» پس اگر چه قرار است مسیری طی شود، اما فقط یک راه دارد، آنهم ایمان به رب الارباب عالم و در طریق اراده او قرار گرفتن که «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون‏».

پس الهی آنچه را که محبوب تو می یابیم انتخاب می کنیم و شروع، باقی همه با تو...

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم                                                                                که منِ دلشده این ره نه به خود می‌پویم

در پسِ آینه طوطی صفتم داشته‌اند                                                                                  آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم

من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست                                                                      که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم
برخی حرف ها، برای خلوتند چرا که باید آنها را حس کرد نه اینکه دانست و حس کردن هم حاسه می خواهد و خلوت...
چندی پیش جلسه ای با آقای مصلحی(وزیر سابق و شایسته اطلاعات) بود. ایشان حرفی زدند که تا مدت ها ابعاد نکته ای که ذکر کرده بودند در خاطرم ماند و می ماند.
ایشان گفتند
:«در سال های پایانی جنگ هر چند شهید اضافه می شد ولی به تعداد خانواده های شهدا اضافه نمی شد!!!»


دوستان 

این یعنی یک مادر و چند شهید شهید شهید...


این یعنی سنگینی بار بر دوش ما ما ما...


این یعنی آمادگی برای جهاد مَثْنى‏ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏...


این یعنی باید مضاعف شود همت همت همت...

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

شب گذشته جناب آقای رئیس جمهور مصاحبه تلویزیونی داشتند. ایشان در زمینه های مختلف صحبت کردند که ان شاء الله مفید بوده است. هم ایشان در ضمن بیان نکاتی پیرامون سیاست خارجی دولت، اظهار نظری داشتند که متن آن را همان گونه که پایگاه اطلاع رسانی دولت  منتشر کرده است بیان می کنیم: «دکتر روحانی با تاکید بر اینکه خوشبینی و بدبینی در دنیای سیاست معنا نداشته و باید در این مسیر واقع‌بین باشیم، افزود: با شناختی که از دنیا دارم، نسبت به مذاکرات بدبین نیستم، اما دستیابی به توافق نهایی در پایان شش ماه، وابسته به این است که طرف مقابل آماده تعامل صحیح باشد».[1]

این صحبت رئیس جمهور در حالی است که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در نظری معقول و شایسته با اشاره به سخنان خود در ابتدای سال 92 می فرمایند:« تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته ای، با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره درخصوص موضوع هسته ای، گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم. »[2]

علت معقول و شایسته بودن هم با اندک تاملی واضح می شود. جناب آقای روحانی اگر در راه حفظ اسلام و این نظام که خون جوانان و بزرگانی همچون شهید مطهری، بهشتی و... پای آن ریخته شده است صادق هستید، کمی تامل کنید. در مقابل شما دشمن است نه دوست، نه کسی که در رابطه اش با شما لابشرط از دشمنی باشد بلکه دشمن است و به اصطلاح طلبه ها در عناد و کینه هم به شرط شی است، دشمنی که سالیان سال برنامه ریزی می کند تا ضربه بزند و همین مسئله کافی است که  ادعای صداقت آنها را با بدبینی نگاه کنید و بدانید:«وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم»[3]. آقای روحانی مذاکراتی را که دشمن از آن اظهار برد بکند باید با دیده ی تردید نگریست و به بیان آیت الله جوادی(زید عزه) پس از دست دادن با آنها باید انگشتان خود را بشمرید؛ إن کنتَ صادقاً فی رایِک؟!

 

دکتر روحانی در ادامه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا هنوز هم نسبت به تعاملات داخلی در کشور خوش‌بین هستید می گوید:« من هنوز هم خوشبین هستم، چرا که ملت ما ملت بسیار بزرگ و فهیمی است، افزود: در ابتدا باید بپذیریم که جناح‌ها و احزاب مختلفی در کشور حضور دارند و نظرات آنها نظرات مختلفی است که این اشکالی هم ندارد؛ چرا که باید نظرات مختلف را تحمل کرده و آستانه تحمل خود را بالا برده و نباید به خاطر یک مسئله جزئی روبروی هم قرار بگیریم.»[4]

عزیزی می گفت برای ما عجیب بود که مردم زمانه پیامبر بشنوند کسی راجع به رسول اکرم(ص) بگوید:«إن الرجل لیهجر» و پاسخ درخور این توهین به اون ندهند! اتفاقا همین فرد، ریاست را هم تا چندی بعد خود یا اطرافیانش بعهده بگیرند. اما با دقت در مشی علمای یهود صدر اسلام؛ یکی از مهمترین کارهای آنها را جدل علمی با پیامبر دیدیم که ثمره اش شکسته شدن حیثیت عصمت علمی نبی مکرم اسلام در نزد مردم و امکان به چالش کشیدن ایشان شد. آری همین سیر است که حدیث قرطاس هم می آید و اتفاقی نمی افتد.

جان کلام اینکه آقای رئیس جمهور؛ بالاخره خوش بینی و بدبینی در عالم سیاست هست یا نیست؟ چگونه می شود از طرفی ادعای واقع بینی و تضاد آن با خوش بین و بدبین بودن کرد و از طرف دیگر به مذاکرات بدبین نبود؟ مگر نه بنا بر واقع بینی است، پس خوش بینی در تعامل قوا و سیاست داخلی معنایش چیست؟

به شما پاسخ می دهیم که این بیان ناشی از سبق لسان نیست. ایشان و مشاورانشان به خوبی می دانند که خوش بینی و بدبینی نشانگر تحلیل از آینده است و منافی واقع بینی نیست. جناب دکتر ما خیلی سعی می کنیم که به شما بدبین نباشیم و صبحت شما را عادی و اظهار نظری ساده تلقی کنیم اما ما همیشه می دانیم که شما کسی هستید که باعث تعطیلی روند صنعت هسته ای کشور در سال های پیش و کند شدن سرعت این مسیر در این زمانید. ما می دانیم که شما اگر بازهم بتوانید حساس ترین صنعتی را  که باعث رعب و دلهره دشمنانمان است را به تسکین قلوب آنان تبدیل می کنید و تا حد توان از ارائه اطلاعات از دارایی هایمان به دشمنانمان دریغ ندارید. پس مناسب است بگونه ای باشید که حرف زدن شما باعث  بدبینی به شما نشود چرا که هنوز هم یهود در کمین آل رسول(ص) است...

 



[1] پایگاه اطلاع رسانی دولت

[2] دوشنبه 28/11/1392در دیدار با مردم تبریز و آذربایجان شرقی

[3] سوره بقره آیه 120

[4] پایگاه اطلاع رسانی دولت

ناصر قیلاوی زاده