خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناجات» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اللَّهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعینَ،                      

خداوندا! در این روز طاعت بندگان خاشع را نصیب من گردان

وَ اشْرَحْ فیهِ صَدری بِانابَةِ المُخْبِتینَ،                    

و ظرف وجودی مرا بواسطه بازگشتی مدام به سوی خدای متعال وسیع بگردان

بِأمانِکَ یا أمانَ الخائِفینَ.                                   

به حق امان بخشی خود ای پناه دل‌های ترسان!

 

1.        در این روز از خدا مطالبات سنگین و سرنوشت سازی را طلب می کنیم.

در بند اول این دعا از خدا می خواهیم ما را اولا از اطاعت کنندگان قرار دهد ثانیا هر عبادت کننده ای هم نه بلکه آن دسته از عبادت کنندگان که خاشع هستند و عبادتشان از روی خشوع است.

طَاعَة از ریشه (ط و ع) به معنای انقیاد و فرمانبرى‏- است ولى کلمه طاعة بیشتر در مورد آن دسته از فرمان پذیرفتن است که با رأى و اختیار است در آنچه را که امر شده است‏ بدان در صورتی که کلمه(طوع) در مورد مطلق فرمان برداری است چه از روی اراده و اختیار باشد چه از روی کراهت باشد.

پس با این کلمه از خدای متعال درخواست عظیمی را مطرح کرده ایم. از ایشان خواسته ایم که ما را به مرتبه ای برساند که دستورات الهی را به میل و رغبت و اختیار خویش بپذیریم.

چه بسیار می شود که فرمان الهی را با ناراحتی و سختی قبول می کنیم و اگر نبود خوف از عذاب و ترس جهنم آن را انجام نمی دادیم مانند بسیاری از مستحبات که از ما فوت می شود.

اینکه از چه کسانی باید طاعت پذیری داشته باشیم در آیه شریفه آمده است:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[1]

خدای متعال می فرماید شما باید از خدا و رسول خدا و ولی امرتان اطاعت داشته باشید.

مباحث ولایت و امامت در اینجا مطرح میشود که به دلیل اختصار مطلب از بیان آنها صرف نظر می کنیم ولی به این نکته مختصر اشارت می کنیم که خدای متعال همانگونه که تبعیت از خود را محض و مطلق و بی هیچ قید و شرطی قرار داده است اطاعت از پیامبر و ولی امر را هم چنین مطلق گذارده است و این مقام و مرتبت جز برای معصوم نیست.

 

 العاقل یکفیه الاشارة

اقسام طاعت

در مورد آنچیزی که مورد تبعیت قرار می گیرد باید نکته ای را دقت بکنیم. مطابق نظر تمام علمای اسلام احکام اسلامی در دو بخش خلاصه می شوند:

دسته اول را عبادات می نامند و مهمترین خصوصیت دسته اول اعمال این است که نیت جزئی از آنهاست و تا نیت در آنها نباشد صحیح نمی باشند. مثلا کسی که از اذان صبح تا اذان مغرب هیچ یک از مفطرات (چیزهایی که روزه را باطل می کند) را انجام ندهد ولی نیت روزه نداشته باشد این شخص باید قضای روزه این روز را بجا آورد و غذا نخوردن او روزه محسوب نمی شود.

پس باید برای این اعمال نیت داشته باشیم نیت اینکه به قصد اطاعت از دستور خدای متعال این عمل را انجام می دهیم.

دسته دوم اعمال را معاملات می نامند. منظور از معاملات تمام آن اعمالی است که انجامشان نیاز به نیت ندارد و صرفا خود عمل مورد نظر خدای متعال می باشد ولو اینکه نیت اطاعت دستور خدا هم در آن نباشند. مثلا نجات جان انسان واجب است و در نجات دادن جان کسی چه نیت اطاعت از فرمان خدا داشته باشیم و چه نداشته باشیم با نجات وی کار واجبی که بر عهده داشته ایم انجام یافته است.

یا مثلا خرید وسایل منزل برای رفاه خانواده امری است که نیاز به قصد اطاعت ندارد و با انجامش ولو بدون نیت تکلیف از گردنمان ساقط است؛ آری برای حصول ثواب و نزدیکی بیشتر به خدای متعال نیت کمک می کند ولی بدون آن اصل صحت عمل نقض نمی شود.

 

حال آنچیزی از اوامر که نیاز به تبعیت و اطاعت (به معنای وجود نیت) دارند اعمال عبادی هستند که صفت خشوع هم در آنها باعث کمال آنها می شود ولی احکام معاملاتی همانند خرید و فروش نیاز به قصد اطاعت ندارد هرچند که باید از محرمات آنها پرهیز کرد.

 

در مورد معنای خشوع علامه طباطبایی می فرمایند:

{خشوع" به معناى تاثیر خاصى است که به افراد مقهور دست مى‏دهد، افرادى که در برابر سلطانى قاهر قرار گرفته‏اند، به طورى که تمام توجه آنان معطوف او گشته و از جاى دیگر قطع مى‏شود و ظاهرا این حالت حالتى است درونى که با نوعى عنایت، به اعضاء و جوارح نیز نسبت داده مى‏شود، مانند کلام رسول خدا (ص)- به طورى که روایت شده- درباره شخصى که در نمازش با ریش خود بازى مى‏کرد فرمود:" اگر دلش داراى خشوع مى‏بود جوارحش نیز خاشع مى‏شد"[2] و نیز مانند کلام خداى تعالى که مى‏فرماید:

" وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ"[3] که خشوع را به صوت نسبت داده.}[4]

خشوع معنای بلندی دارد و تاثیر شگرفی هم بر عمل و زندگی انسان ها دارد، داستان معروف فضیل عیاض که در نتیجه توبه به یکی از زهاد روزگار تبدیل شد در نتیجه همین خشوع است زمانی که شنید قاری قرآن می گوید:

(أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ ...)[5]

آری خشوع قلبی چنین تاثیرات شگرفی را در مسیر بندگی دارد.

2.        انابه- به گفته راغب- به معناى بازگشت به سوى اوست به توبه‏ و اخلاص عمل و این کلمه از ماده" نوب" است که به معناى برگشتن پى در پى است. یعنی این حالت برگشت مدام در کسی تکرار شود و نتیجه این عمل حصول ملکه رجعت به سمت خدای متعال است.

کلمه مخبتین در لغت دارای معنای سطح وسیع و محکم است اما در اصطلاح روایی و قرآنی معنایی دقیق دارد که عین آیه قرآن را برای آن ذکر می کنیم. خدای متعال در سوره حج در توصیف (مخبتین) می فرماید:

الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرینَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ‏ وَ الْمُقیمِی الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ [6]

پیامبر اکرم(ص) راه استجابت دعای حضرت موسی در قرآن را به ما یاد داده است[7] راه آن بازگشت پی در پی و مدام به حال اخبات به درگاه خدای غنی بی نیاز است.

3.        خائف معنایی است که در خشوع و اخبات نهفته است و این دو بدون خوف از خدای متعال میسر نمی باشند. اکنون به حق اینکه جز خودش کسی ایمنی بخش از خوف این چنین نیست از او استمداد داریم که امیدمان تنها به کرم و لطف بی نهایت اوست.



[1] سوره نسا آیه 59

[2] ( 4) مجمع البیان، ج 7، ص 99.

[3] ( 1) سوره طه، آیه 108.

[4] ترجمه تفسیر المیزان، ج‏15، ص: 6

[5] سوره حدید آیه 16

[6] سوره حج آیه 35

[7] قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * سوره طه آیه 25

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز چهاردهم

اللَّهُمَّ لاتُؤاخِذْنی فیهِ بالْعَثَراتِ،                                  

خداوندا! در این روز مرا به لغزشهایم مؤاخذه مکن،

وَ اَقِلْنی فیهِ مِنَ الْخَطایا وَ الْهَفَواتِ،                            

و عذر خطاهایم بپذیر، 

وَ لا تَجْعَلْنی فیهِ غَرَضاً لِلْبَلایا وَ الأفات،ِ                      

و مرا هدف تیر بلاها و آفتهای عالم قرار مده،

بِعزَّتِکَ یاعِزَّ المُسْلمینَ.                                          

به حق عزتت  ای عزت بخش اهل اسلام

 

1.        عثرات به معنای خطاها و لغزش هاست. مسائلی که بخاطر آنها آدم مستحق مواخذه و تنبیه می گردد دو نوع است. یک دسته اعمالی که عامدانه و عالمانه انجام می گیرد و دسته دیگر اعمالی است که از روی جهل و اشتباه رخ می دهد، در بند اول دعا از خدای متعال طلب می کنیم که ما را بخاطر اشتباهاتمان مواخذه نکند.

اینکه روز قیامتی هست و در آن روز به تک تک اعمالمان رسیدگی می شود مورد شک و شبهه نیست. اما مسئله مهم در این باره میزان دقتی است که در این محاسبات انجام می گیرد. خدای متعال می فرماید:

 فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (7) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ‏ (8)[1]

کلمه" مثقال" به معناى هر وسیله‏اى است که با آن وزنها را مى‏سنجند، و کلمه" ذره" به معناى آن دانه‏هاى ریز غبار است، که در شعاع آفتاب دیده مى‏شود، البته این کلمه به معناى مورچه‏هاى ریز نیز مى‏آید.

مرحوم خانم ثقفی همسر امام خمینی رحمه الله علیه میفرمود: پس از رحلت امام شبی ایشان را به خواب دیدم، از احوالات مرگ و پس از مرگ از ایشان سوال کردم و حضرت امام در همان حال رویا به من فرمود، خیلی مراقبت کنید اینجا سخت میگیرند و همه چیز را محاسبه می کنند.

این حرف وقتی از کسی مثل امام خمینی صادر شود اهمیت دو چندانی پیدا می کند. باید دقت کرد وقتی که عمل ما ولو به اندازه ذره غبار معلق در هوا مورد محاسبه قرار می گیرد، معلوم است که چه دادگاهی سخت و طاقت فرسا انتظارمان را می کشد.

حال که ماجرای عالم چنین است باید به خود بیایم و برای آخرت خویش تلاش مضاعفی داشته باشیم.

بنده زمانی که به پرونده اعمال خویش نظر می اندازم هیچ امیدی ندارم الا به سه چیز:

1.رحمت واسعه الهی که با نگاه غفرانش از پرونده ما بگذرد.

2.حضور در عزاداری اهل بیت علیهم السلام

3.دعای پدر و مادر

غیر این سه چیز برای خودم هیچ عملی که بتوانم در صحنه محشر به آن استناد کنم ندارم، وقتی که پس از هر نمازم باید استغفار کنم، دیگر حال و روز خطایا و گناهانمان چه می شود خدا می داند. حالا که چند روز از ماه رمضان گذشته بهتر این ضعف و فقر خود را حس می کنم.

اکنون با تمام وجود از خدا می خواهم که از این خطایا بگذرد که برای خیلی از این خطاها اصلا توبه هم نمی کنم و چه بسا اصلا متوجه شان نمی شوم. شاید برای کبائر از گناهانم بتوانم توبه ای لسانی انجام دهم اما این خطایا که ذره ذره مرا از مهدی فاطمه دور می کنند را چه کنم خدایا...

2.        وَ اَقِلْنی فیهِ مِنَ الْخَطایا وَ الْهَفَواتِ   در مورد هفوات و خطایا در روزهای گذشته چند کلامی صحبت کردیم. با توجه به آنچه در مورد اقسام گناهان و خطاها توضیح دادیم اکنون به بند دوم دعا دقت می کنیم.

در قسمت اول از خدا می خواهیم از اشتباهات و خطاهایی که ناخواسته و نادانسته انجام داده ایم و خودمان هم خیلی اوقات به آنها ملتفت نشده ایم بگذرند و اصلا ما را به آنها مواخذه نکنند.  

اما در قسمت دوم در مورد گناهان و افعال آگاهانه مان دعا می کنند. در این بند از مناجات در واقع از خدا می خواهیم که توبه ما را و استغفار ما را که بخاطر گناهان کبیره و خطاهای فاحش انجام داده ایم بپذیرند.

فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِیلَ الْعُقُوبَةِ لاجْتَنَبْتُهُ لا لِأَنَّکَ أَهْوَنُ النَّاظِرِینَ وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ وَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ وَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ


3.        قانون عالم این است که برای رشد و تکامل باید سختی بکشیم.

هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد. در روایتی که امام خمینی رحمه الله علیه در کتاب اربعین حدیث خود نقل کرده اند، می فرماید:

إنَّ فی کِتابِ عَلیٍّ: إنَّ أشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبیّونَ ثُّمَ الوَصیُّونَ ثُّمَ الأمثَلُ فَالأمثَلُ

در کتاب علی بن ابی طالب نوشته شده است که شدیدترین مردم از جهت سختی کشیدن انبیا هستند سپس اوصیا و سپس هرکه مقرب تر است.

هر که در این بزم مقرب تر است

جام بلا بیشترش می دهند.[2]

امام علی(ع) در حدیثی می فرماید: «در زمانی که وضعیت مالی تو خوب و در رفاهی خرسند مباش، و در هنگام نداری وگرفتاری ناراحت مباش، که به واسطه آتش عیار طلا معلوم می شود، ومؤمن را با بلا وگرفتاری امتحان می کنند.»[3] طلا را در آتش قرار می دهند به نحوی که پودر می شود، ومیزان خالصی وعیار آن به واسطه آتش تجربه و معین می شود، به همین نسبت درجه ایمان ما به واسطه بلا و گرفتاری سنجیده و تعیین می گردد.

اما آنچه در این دعا می خواهیم این است که آماج و هدف بلاها و سختی نباشیم در حدی که نتوانیم تحمل کنیم و از حد طاقت ما بیشتر بشود. یعنی خدای من امور مرا به رحمت خویش تدبیر کن تا بوسیله عمل خودم بلاها را بر خودم سنگین نکنم و اصلا به معنای این نیست که از خدا بخواهیم هیچ سختی در این دنیا نداشته باشیم.

4.        این خواسته های ما جز به بزرگواری و کرم کسی ممکن نیست. این خدای متعال است که بنا دارد اهل اسلام را امت اعلی قرار دهد و اشرف مخلوقات محمد مصطفی و اهل بیت عترت را برای ایشان قرار داده است. پس خود هم مراقب حال آنها خواهد به حق عزت و کرمش و به حق امام مجتبی کریم اهل بیت.



[1] سوره زلزله آیه 7.8

[2] حافظ

[3]  (منتخب میزان الحکمه/80)

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ طَهِّرْنی فیهِ مِنَ الدَّنسِ وَ الْأقْذارِ                          

خداوندا! در این روز مرا از پلیدی و کثافت اخلاقی  پاک ساز

وَ صَبِّرْنی فیهِ عَلى کائِناتِ الْأَقدارِ،                              

و بر حوادث قضا و قدر صبر و تحمل عطا فرما

وَ وَفِّقْنی فیهِ لِلتُّقى وَ صُحْبَةِ الْأبرار،ِ                            

و بر تقوی و پرهیزکاری و مصاحبت نیکوکاران موفق گردان

بِعَوْنِکَ یاقُرَّةَ عَیْن الْمَساکینِ.                                  

 به حق قدرت و تواناییت ای مایه شادی و اطمینان مسکینان!

 

1.        دنس به معنای کثافت، آلودگی و چرکینی است و «اقذار» جمع «قذر» به معنای پلیدی ها، چیزهای بد است. هر چیز پلید و دل آشوب را قذر می گویند.

در دعای امروز از خدای متعال طهارت و پاکی از آلودگی و پلیدی ها طلب می کنیم.

مناسب است در مورد انواع آلودگی ها صحبت بکنیم.

حضرت امام خمینی رحمه الله علیه برای انسان سه بهشت و سه جهنم توصیف می کنند. ایشان می فرماید مرتبه اول از بهشت و جهنم در مورد اعمال است. مثلا بهشتی که در ازای صدقه و کار نیک به ما می دهند و جهنمی که در ازای نگاه به نامحرم کردن و صدمه زدن به دیگران متوجه ما است.

این مرتبه اول از بهشت و جهنم است و عمده روایاتی که در توصیف بهشت و جهنم وارد شده در توضیح این مقام هستند.

مرتبه دوم در مورد بهشت و جهنم اخلاق وارد شده است یعنی آن دسته از آلودگی های که به خلق و ملکه برای انسان تبدیل شده اند مثلا تکبر و عجب که این آلودگی ها، جهنمی بس سخت تر و پیچیده تر از جهنم اعمال در پی خواهند داشت همانگونه که بهشتی که محصول ملکات اخلاقی حسنه باشد بسیار گواراتر از بهشت اعمال است.

مرتبه سوم از بهشت و جهنم در مورد عقاید و باورهای انسان است که سنگین ترین و سخت ترین جهنم و عذاب در انتظار کسانی است که آلودگی های عقایدی دارند و عقاید آنها عجین با قاذورات است.

نیاز است در این ماه شریف انسان مومن برای آلودگی هایی که در هر سه مرتبه وجود دارد برنامه داشته باشد. نکته مهم تر هم این است که دفع آلودگی عقایدی مهمتر از دفع آلودگی اخلاقی و اعمالی است و کسب عقاید صحیح و درست مهمتر از دو مرتبه دیگر است.

نکته آخر:

بدون برنامه هیچگاه کاری از پیش نخواهد رفت. بارها شده که در مسافرت ها با خود گفته ایم یک کتاب را می خوانیم و یا یک کار را انجام میدهیم اما چون زمانی برای آن در نظر نگرفته ایم، کتاب را بدون حتی برگ زدنی به خانه برگردانده ایم، آری بدون برنامه کار انجام نخواهد گرفت.

2.        مطابق حدیث معروف امیر المومنین صبر سه قسمت می شود، صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر در هنگام مصیبت و سختی

آنچه در اینجا از خدای متعال طلب می کنیم به نوعی شامل همه اقسام صبر می شود اما تبلور عمده اش در صبر بر سختی هاست.

چگونه صبر کنیم؟!
برای رشد طاقت و تحمل انسان مسائل و راهکارهای مختلفی می شود ارائه داد اما یک مسئله است که شاه بیت رشد صبر و تحمل انسان است.

انسان وقتی که خدا را بشناسد و بداند که او فقط خیر انسان را می خواهد

انسان وقتی بداند که این دنیا مکان امتحان و سختی است{ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی‏ کَبَدٍ}[1]

هر پیش آمد و رخدادی را با چشم پل و امتحان می بیند و ثمره این نوع نگاه به زندگی می شود:

اگر چه کشتند برادرم را                                ما رایت الا جمیلا

3.        این کلمه از ماده «وَقْى» است که به معناى حفظ و صیانت و نگهدارى است.

معناى «اتّقاء» احتفاظ است. ولى تاکنون دیده نشده که در ترجمه‏هاى فارسى، این کلمه را به صورت حفظ و نگهدارى ترجمه کنند. در ترجمه‏هاى فارسى اگر این کلمه به صورت اسمى استعمال شود مثل خود کلمه «تقوا» و یا کلمه «متقین»، به «پرهیزکارى» ترجمه مى‏شود. مثلًا در ترجمه هُدىً لِلْمُتَّقینَ گفته مى‏شود: هدایت است براى پرهیزکاران. و اگر به صورت فعلى استعمال شود، خصوصاً اگر فعل امر باشد و متعلَّقش ذکر شود، به معناى خوف و ترس ترجمه مى‏شود. مثلًا در ترجمه اتَّقُوا اللَّهَ یا اتَّقُوا النّارَ گفته مى‏شود: از خدا بترسید، [یا از آتش بترسید.].

البته کسى مدعى نشده که معناى «تقوا» ترس یا پرهیز و اجتناب است، بلکه چون دیده شده لازمه صیانت خود از چیزى ترک و پرهیز است و همچنین غالباً صیانت و حفظ نفس از امورى ملازم است با ترس از آن امور، چنین تصور شده که این ماده مَجازاً در بعضى موارد به معناى پرهیز و در بعضى موارد دیگر به معناى خوف و ترس استعمال شده است.

و البته هیچ مانعى هم در کار نیست که این کلمه مجازاً به معناى پرهیز و یا به معناى خوف استعمال بشود. اما از طرف دیگر موجب و دلیلى هم نیست که تأیید کند که از این کلمه یک معناى مجازى مثلًا ترس یا پرهیز قصد شده. چه موجبى هست که بگوییم معناى اتَّقُوا اللَّهَ این است که از خدا بترسید و معناى اتَّقُوا النّارَ این است که از آتش بترسید؟! بلکه معناى این گونه جمله‏ها این است که خود را از گزند آتش حفظ کنید و یا خود را از گزند کیفر الهى محفوظ بدارید. بنابراین ترجمه صحیح کلمه تقوا «خود نگهدارى» است که همان ضبط نفس است و متقین یعنى خود نگهداران.[2]

مصاحبت نیکوکاران یکی از مصادیق و موارد تقوا و راه های نگهداری نفس است. در اصطلاح ادبیاتی می گویند گفتن{مصاحبه الابرار} ذکر خاص بعد از بیان یک عام است مانند موردی که در سوره {العصر} داریم. در آنجا ابتدا سفارش به حق و در ادامه سفارش به صبر شده است.[3] این کار جهات متعددی دارد که مهم ترین آنها تاکید بر خاص بعد از عام است.

در اهمیت مسئله همنشینی و ارتباط با نیکوکارن و پرهیز از مصاحبت زشت خویان این جملات سید ساجدین علی ابن الحسین در دعای ابوحمزه بر هر قلب پاکی کفایت می کند:

سیدی لعلک عن بابک طردتنی و عن خدمتک نحّیتنی .... او لعلک فقدتنی من مجالس العلمآء فخذلتنی او لعلک رایتنی فی الغافلین فمن رحمتک آیستنی او لعلک رایتنی آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی او لعلک لم تحب ان تسمع دعآئی فباعدتنی او لعلک بجرمی و جریرتی کافیتنی او لعلک بقلة حیآئی منک جازیتنی.[4]

4.        قره العین به نقطه امید و نور چشمی می گویند. مساکین که ذلت و حقارت مقام بندگی را در مقابل خدای بیکران و بی نیاز درک کرده اند بخوبی می فهمند که فقط خالق یکتاست که می تواند در این مسیر سخت کمک رسان باشد. پس به صدای بلند می گوییم که ای خدا به ما مسکینان یاری رسان که تنها تو یاری رسان مسکینانی.

 

 

 

 

 

 

 



[1] سوره بلد آیه 4

[2] شهید مطهری کتاب 10گفتار

[3] إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

[4] ای آقای من؛ شاید مرا از دربار خود رانده ای، و از در عنایت و باب رأفت خود بازداشته ای و از خدمتگزاری دورم کرده ای؟! ...... یا شاید مرا در مجالس علماء و محافل دانشمندان مفقود و گمشده دیدی پس مرا به خذلان واگذاشته و خوارم کرده باشی؛ یا شاید مرا در زمره بی خبران دیدی و از غفلت زدگان شناختی پس مرا از رحمتت مأیوس کرده باشی؛ یا شاید مرا مشتاق مجالس تبهکاران و الفت گیرنده به بزم گمراهان یافته ای پس میان من و ایشان را مرتبط کرده و از یاد خود خالی گذاشته ای، یا شاید دوست نداشته باشی که بشنوی دعای مرا صدای مرا از این رو از درگاه عنایت و پیشگاه رحمت خود مرا دور داشته ای، یا شاید به علت معصیت و تبه کاریم مجازاتم می فرمایی یا به سبب جرائم و گناه مرا مکافات کرده باشی؛ یا شاید به علت قلت آزرم و به سبب کم حیایی من مرا مجازات کرده و پاداش داده باشی.

ناصر قیلاوی زاده