خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعا» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اللَّهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعینَ،                      

خداوندا! در این روز طاعت بندگان خاشع را نصیب من گردان

وَ اشْرَحْ فیهِ صَدری بِانابَةِ المُخْبِتینَ،                    

و ظرف وجودی مرا بواسطه بازگشتی مدام به سوی خدای متعال وسیع بگردان

بِأمانِکَ یا أمانَ الخائِفینَ.                                   

به حق امان بخشی خود ای پناه دل‌های ترسان!

 

1.        در این روز از خدا مطالبات سنگین و سرنوشت سازی را طلب می کنیم.

در بند اول این دعا از خدا می خواهیم ما را اولا از اطاعت کنندگان قرار دهد ثانیا هر عبادت کننده ای هم نه بلکه آن دسته از عبادت کنندگان که خاشع هستند و عبادتشان از روی خشوع است.

طَاعَة از ریشه (ط و ع) به معنای انقیاد و فرمانبرى‏- است ولى کلمه طاعة بیشتر در مورد آن دسته از فرمان پذیرفتن است که با رأى و اختیار است در آنچه را که امر شده است‏ بدان در صورتی که کلمه(طوع) در مورد مطلق فرمان برداری است چه از روی اراده و اختیار باشد چه از روی کراهت باشد.

پس با این کلمه از خدای متعال درخواست عظیمی را مطرح کرده ایم. از ایشان خواسته ایم که ما را به مرتبه ای برساند که دستورات الهی را به میل و رغبت و اختیار خویش بپذیریم.

چه بسیار می شود که فرمان الهی را با ناراحتی و سختی قبول می کنیم و اگر نبود خوف از عذاب و ترس جهنم آن را انجام نمی دادیم مانند بسیاری از مستحبات که از ما فوت می شود.

اینکه از چه کسانی باید طاعت پذیری داشته باشیم در آیه شریفه آمده است:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[1]

خدای متعال می فرماید شما باید از خدا و رسول خدا و ولی امرتان اطاعت داشته باشید.

مباحث ولایت و امامت در اینجا مطرح میشود که به دلیل اختصار مطلب از بیان آنها صرف نظر می کنیم ولی به این نکته مختصر اشارت می کنیم که خدای متعال همانگونه که تبعیت از خود را محض و مطلق و بی هیچ قید و شرطی قرار داده است اطاعت از پیامبر و ولی امر را هم چنین مطلق گذارده است و این مقام و مرتبت جز برای معصوم نیست.

 

 العاقل یکفیه الاشارة

اقسام طاعت

در مورد آنچیزی که مورد تبعیت قرار می گیرد باید نکته ای را دقت بکنیم. مطابق نظر تمام علمای اسلام احکام اسلامی در دو بخش خلاصه می شوند:

دسته اول را عبادات می نامند و مهمترین خصوصیت دسته اول اعمال این است که نیت جزئی از آنهاست و تا نیت در آنها نباشد صحیح نمی باشند. مثلا کسی که از اذان صبح تا اذان مغرب هیچ یک از مفطرات (چیزهایی که روزه را باطل می کند) را انجام ندهد ولی نیت روزه نداشته باشد این شخص باید قضای روزه این روز را بجا آورد و غذا نخوردن او روزه محسوب نمی شود.

پس باید برای این اعمال نیت داشته باشیم نیت اینکه به قصد اطاعت از دستور خدای متعال این عمل را انجام می دهیم.

دسته دوم اعمال را معاملات می نامند. منظور از معاملات تمام آن اعمالی است که انجامشان نیاز به نیت ندارد و صرفا خود عمل مورد نظر خدای متعال می باشد ولو اینکه نیت اطاعت دستور خدا هم در آن نباشند. مثلا نجات جان انسان واجب است و در نجات دادن جان کسی چه نیت اطاعت از فرمان خدا داشته باشیم و چه نداشته باشیم با نجات وی کار واجبی که بر عهده داشته ایم انجام یافته است.

یا مثلا خرید وسایل منزل برای رفاه خانواده امری است که نیاز به قصد اطاعت ندارد و با انجامش ولو بدون نیت تکلیف از گردنمان ساقط است؛ آری برای حصول ثواب و نزدیکی بیشتر به خدای متعال نیت کمک می کند ولی بدون آن اصل صحت عمل نقض نمی شود.

 

حال آنچیزی از اوامر که نیاز به تبعیت و اطاعت (به معنای وجود نیت) دارند اعمال عبادی هستند که صفت خشوع هم در آنها باعث کمال آنها می شود ولی احکام معاملاتی همانند خرید و فروش نیاز به قصد اطاعت ندارد هرچند که باید از محرمات آنها پرهیز کرد.

 

در مورد معنای خشوع علامه طباطبایی می فرمایند:

{خشوع" به معناى تاثیر خاصى است که به افراد مقهور دست مى‏دهد، افرادى که در برابر سلطانى قاهر قرار گرفته‏اند، به طورى که تمام توجه آنان معطوف او گشته و از جاى دیگر قطع مى‏شود و ظاهرا این حالت حالتى است درونى که با نوعى عنایت، به اعضاء و جوارح نیز نسبت داده مى‏شود، مانند کلام رسول خدا (ص)- به طورى که روایت شده- درباره شخصى که در نمازش با ریش خود بازى مى‏کرد فرمود:" اگر دلش داراى خشوع مى‏بود جوارحش نیز خاشع مى‏شد"[2] و نیز مانند کلام خداى تعالى که مى‏فرماید:

" وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ"[3] که خشوع را به صوت نسبت داده.}[4]

خشوع معنای بلندی دارد و تاثیر شگرفی هم بر عمل و زندگی انسان ها دارد، داستان معروف فضیل عیاض که در نتیجه توبه به یکی از زهاد روزگار تبدیل شد در نتیجه همین خشوع است زمانی که شنید قاری قرآن می گوید:

(أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ ...)[5]

آری خشوع قلبی چنین تاثیرات شگرفی را در مسیر بندگی دارد.

2.        انابه- به گفته راغب- به معناى بازگشت به سوى اوست به توبه‏ و اخلاص عمل و این کلمه از ماده" نوب" است که به معناى برگشتن پى در پى است. یعنی این حالت برگشت مدام در کسی تکرار شود و نتیجه این عمل حصول ملکه رجعت به سمت خدای متعال است.

کلمه مخبتین در لغت دارای معنای سطح وسیع و محکم است اما در اصطلاح روایی و قرآنی معنایی دقیق دارد که عین آیه قرآن را برای آن ذکر می کنیم. خدای متعال در سوره حج در توصیف (مخبتین) می فرماید:

الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرینَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ‏ وَ الْمُقیمِی الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ [6]

پیامبر اکرم(ص) راه استجابت دعای حضرت موسی در قرآن را به ما یاد داده است[7] راه آن بازگشت پی در پی و مدام به حال اخبات به درگاه خدای غنی بی نیاز است.

3.        خائف معنایی است که در خشوع و اخبات نهفته است و این دو بدون خوف از خدای متعال میسر نمی باشند. اکنون به حق اینکه جز خودش کسی ایمنی بخش از خوف این چنین نیست از او استمداد داریم که امیدمان تنها به کرم و لطف بی نهایت اوست.



[1] سوره نسا آیه 59

[2] ( 4) مجمع البیان، ج 7، ص 99.

[3] ( 1) سوره طه، آیه 108.

[4] ترجمه تفسیر المیزان، ج‏15، ص: 6

[5] سوره حدید آیه 16

[6] سوره حج آیه 35

[7] قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * سوره طه آیه 25

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز دهم ماه مبارک

 

اللَّهُمَّ اجْعَلنی فیهِ مِنَ المُتَوَکِلینَ عَلَیْکَ،                        

خدایا! مرا در این روز از متوکلان درگاهت قرار ده

 وَ اجْعَلنی فیهِ مِنَ الفائِزینَ لَدَیْکَ،                               

و در این روز مرا از رستگاران در نزد خود قرار بده

 وَ اجعَلنی فیه مِنَ المُقَرَّبینَ اِلیکَ،                               

و در این روز مرا از مقربان درگاهت قرار ده،

 بِاِحْسانِکَ یا غایَةَ الطّالبینَ                                      

به حق احسانت، ای نهایت همت جویندگان!

 

1.        یک سوم ماه رمضان گذشته است. به روز دهم رسیده ایم. در این روز که مقداری از ثبات قدممان در راه خدای متعال به حول و قوه الهی معلوم گشته است از خدا می خواهیم اکنون ما را از "متوکلین" بگرداند.

معنای توکل چیست؟  

توکل از لحاظ لغوی یعنی اعتماد کردن به کسی و او را پشتوانه خویش قرار دادن است.

اما برای فهم عمیق معنای توکل بهترین راه این است که به کتاب خدا مراجعه کنیم و ببینیم که قرآن توکل(اعتماد کردن) را در چه جایی شایسته می داند.

فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ‏ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین‏[1]

از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب‏آمرزش کن و در کار جنگ مشورت نما و آنچه را که خود تصمیم گرفتى با توکل به خدا انجام ده که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد مى‏ کند.

مطابق آیه قرآن توکل و اعتماد وقتی شایسته است و باعث جلب محبت الهی می شود که انسان (هر چند این انسان پیامبر باشد) تمام مقدمات به نتیجه رسیدن کاری را انجام بدهد. خدای متعال، پیامبر اکرم را که عقل کل است و هرچه را بخواهد می تواند انجام دهد ابتدا امر به مشورت می کند سپس می فرماید عزم خود را جزم کن و در این مرحله به خدا توکل کن و عمل نما.

نکته زیبایی که در این فقره به ما تذکر می دهد این است که باید از اعتماد کنندگان به خدا باشیم.

در مقابل اعتماد کنندگان به خدا کسانی هستنند که اعتمادشان به مال، مقام و افراد و کشورهای به ظاهر قدرمتند بیش از خدای متعال است. کسانی هستند که تکیه شان صرفا مسائل مادی دنیوی نه نصرت خدای متعال

در زمانه ما مسئله ازدواج صحنه امتحان الهی است. خدای متعال می فرماید که اگر کسی بخاطر دغدغه مالی نمی خواهد ازدواج کند بداند که:

 إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ‏ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏

اگر فقیر و ناتوان مالی باشید، منِ خدا شما را بی نیاز می گردانم. گاهی باید خویشتن را در ورطه امتحان الهی قرار دهیم، به واقع اگر یک سرمایه دار بازاری به ما چک سفید امضا بدهد و بگوید هر مقدار می خواهی برای ازدواج خرج کن و در مقابل هم این آیه باشد؛ با کدام یک اطمینان و آرامش قلبی می گیرم و پس از آن اقدام و عمل خواهیم کرد؟! پاسخش باشد پیش وجدانمان... فتوکل


2.        فائزون به کسانی می گویند که به سعادت رسیده و مقصود و محبوب خود را یافته اند. قرآن کریم رستگاران(فائزون) را دارای مقامی والا و عظیم می داند. کسانی که در اعلی درجات بهشت مسکن دارند و از هم جواری حضرت حق بهره مند هستند.

از سیری که در این ادعیه مشاهده شده به نیکی می توان دریافت کسانی در مقام بندگی خدا پس از طی مقدمات عادیه با توکل بر خدای عالم به عمل کردن متوسل شده اند می توانند به کرم بی نهایت الهی جهت رستگاری امیدوار باشند.

در این بند به نکته ای دقیق اشاره شده که دعا کننده صرفا رستگاری و بهشت را خدا نخواسته بلکه طلب کرده که از آن دسته از سعادتمندانی باشد که در نزد خدای عالم متمکن هستند. با قرائت این بند آیه شریفه قرآن به ذهنم متبادر شد که می فرماید:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[2]

تصور عمومی این است که آیه می خواهد بگوید که شهدا زنده هستند و مرده محسوبشان نکنید؛ در صورتی که ادامه حیات و زندگی امری مسلم است که نه فقط برای شهدا که برای تمام بشریت قابل تصویر است. آنچه در آیه مورد استدراک و خروج از حکم ما قبل است، مسئله (عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ) است. مسئله اینکه مقتولین فی سبیل الله در نزد پروردگارشان مرزوقند و این مقامی است بس عجیب که در این روز از ماه رمضان از خدای متعال طلب می کنیم.

3.        این فقره در ادامه فقره قبل است. درخواست تقرب و همجواری خدای متعال را داریم. هرکس اندک تامل در باب مسائل دینی داشته باشد به خوبی می داند که قرب و نزدیکی در مسائل الهی در مورد ارتباط روحی و معنوی است نه نزدیکی جسمی و مکانی.

آنچه این قرابت و نزدیکی را برای ما حاصل می کند بی شک در اولین مرتبه تقید به ترک محرمات و انجام واجبات است و همانگونه که علمای دین شناس و اساتید اخلاق تاکید می کنند ترک محرمات بر انجام واجبات مقدم است.

پس بر هر انسان خداجوی تقرب خواه واجب است در این ماه رحمت که شیطان در قید و بند است، برای نفس خویش مهار و محافظی قرار داده و از زندان شهوت رهایی جوید.

4.        امید است که خدای متعال به احسان و جود خویش ما را یاری رسانده و در این مسیر پر خطر از جمله فائزون بگردیم.

هرچند که مسیر دشوار است اما برای طالبین حقیقت همیشه حبل الله مهیا است

 

 

 



[1] سوره آل عمران آیه 158

[2] سوره آل عمران آیه 169

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

دعای روز چهارم

اللَّهُمَّ قَوِّنی فیهِ عَلى اِقامَةِ اَمرِکَ،                                    

خداوندا! مرا در این روز برای اقامه فرمانت قوت بده

وَ اَذِقْنی فیهِ حَلاوَةِ ذِکْرِکَ،                                           

و حلاوت و شیرینی ذکرت را به من بچشان

وَ اَوْزِعْنی فیهِ لِأدآءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِک،َ                                

و برای ادای شکر خود به کرمت مهیا ساز

وَ احْفَظْنی فیهِ بِحِفظِکَ و َسَتْرِک،َ                                   

و در این روز مرا به حفظ و پرده پوشی از گناه محفوظ بدار،

یا اَبصَرَ النّاظِرینَ.                                                       

ای بصیرترین بینایان عالم!

 

1.        در روز چهارم از ماه مبارک رمضان از خدای متعال کمک می طلبیم تا ما را بر انجام دستور خویش قوت بدهد. به قرینه اینکه در ماه رمضان هستیم و به قرینه اینکه از خدا قوت می طلبیم، می توان حدس زد که آن امری که مد نظر معصوم در این دعا بوده است همین فریضه روزه می باشد.

نکته ای که در این دعا می توان بدان التفات داشت مسئله کلمه "اقامه" است. اقامه به معنای به پا داشتن است، به معنای بلند کردن و استوار نگه داشتن است، مثل اگر ستونی را در جایی نصب کنند می گویند این ستون را بپا داشته اند یا اقامه کرده اند. شاید بهترین تعبیر برای ادای معنای اقامه کردن برای چادرهای جنگی باشد، وقتی که چادر را از چند طرف با بند می بندیم، گوشه های چادر رو با خاک و سنگ سنگین می کنیم و در نهایت هم وسط آن عمود قرار می دهیم، می توانیم بگویم این چادر اقامه شده است.

حال خدای متعال را میگویم بر اقامه فریضه صیام به ما کمک برسان، این یعنی روزه صرفا امساک از خوردن و آشامیدن و... نیست بلکه روزه علاوه بر اینها این است که بدانیم در حال امتحان الهی هستیم، بدانیم این ممنوعات مثالی از لذتهای دنیای پست و مادی و ظواهر بُعد مادی بشر هستند یعنی اینکه بدانیم با این روزه گرفتن ها باید آهسته آهسته به مرحله غلبه بُعد روحانی بر جنبه جسمانی برسیم، بگذریم که در این باب کلام بسیار است...

2.        "ذق" به معنای چشیدن و چشاندن است، اذقنی یعنی به من بچشان؛ تعبیر عجیب است، اذقنی یعنی اینکه مثل کودکی که از غذا فراری است و مزه غذا را پس می زند، ولی مادر به اصرار، طعام را به او می رساند، اکنون از خدا می خواهیم که اگر شده این چنین طعم شیرین عبادت را به ما بچشان و اگر هم قوت بر آن نداریم به ما قوت بده تا بتوانیم به این شیرینی را به دست تو درک کنیم.

مسئله دیگری که وجود دارد، در مورد شیرینی است که در این ذکر نهفته است، با این تعبیر امام معصوم در می ابیم در ذکر و یاد خدا شیرینی است و اگر کام ما درک این شیرینی نمی کند به ضعف خویش باید برسیم!

چرا شیرینی یاد خدا در ذائقه من حس نمی شود؟!

قطعا دلیل جز دوری از خدای متعال ندارد، این دوری هم با عمل است و هم با ایمان...

3.        "اوزعنی" این کلمه در قرآن هم آمده است. مرحوم راغب اصفهانی در توضیح معنای این کلمه در آیه مبارکه سوره نمل می فرماید:

                رَبِ‏ أَوْزِعْنِی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَ‏ نمل: 19

                یعنی اینکه خدایا مرا به شکر نعمتت مشتاق کن، شوق مرا برای اینکه شکر نعمت تو بکنم زیاد کن تا بتوانم آن را انجام دهم.

عجیب است که برای تشکر از قادر متعال به خود او تمسک می کنیم، چه زیبا معنای فقر و نیاز مطلق ممکنات به تصویر کشیده شده که حتی برای تشکر هم نیاز به کرم و لطف الهی داریم.

خدایا ما بندگانی به این قدر ضعیف هستیم و جز تو خدایی نداریم، ما را به حال خود رها مکن...


4.        ممکن است تا اینجای دعا و رمضان و عمرمان، خدای تعالی به ما عنایتی کرده باشد و از کرم خویش ما را مشمول رحمت خود قرار داده باشد، اما تضمینی نیست که در لحاظات آخر شیطان و نفس ما را به اغوا نکشانند!

باید به قدرت لایزال الهی برای غلبه بر این طواغیت دست دراز کنیم و بدانیم که جز نصرت او یاری کننده ای نیست، که همه نیازمندند و او بی نیاز است.

ممکن است در این مسیر لغزشهایی داشته باشیم اما خدای متعال ما را در آن شرایط سخت رها نکرده می فرماید پرده پوشی من از گناهان شماست که عزت و آبرو و ادامه زندگی را برایتان ممکن کرده است.

دو پله بسیار مهم در سلوک یکی اینکه از خدا طلب عصمت بکنیم تا دچار لغزش نشویم و دیگری اینکه به محض لغزش به درگاه خدای عالم توبه کرده و از غضب او به رحمت ساتریت او پناهنده شویم.

5.        در آخرین بند از دعا مثل همیشه یکی از اسماء الهی را صدا می زنیم تا معبود عالمین به حق آن جلوه از جلوات رحمانیت و رحیمیت خویش ما را مشمول عنایت قرار دهد. در این دعا به ابصریت، یعنی بینایی دقیق و روشن خدا تمسک کرده ایم.

دل من موقع خواندن "یا ابصر الناظرین" چنین معنا می یابد:

ای کسی که تمام وجود پوشیده از ضعف مرا می بینی و می دانی هر آنچه از نیکی است از جانب توست و هر آنچه از ضعف است ناشی از وجود حقیر و پست من است؛

بر بندگانی که جز ضعف چیزی در توشه ندارند ترحم نما...

 

ناصر قیلاوی زاده