خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

خوانشی نو در آئینه حوزوی

ناصر قیلاوی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

حکیمى در اصفهان عادتش بر آن بوده که به هنگام غذا خوردن به نوکرش دستور مى‏داد که غذا را به مقدار خوراک خودش و هر کس که بر سفره او باشد، تهیه کند و با مهمانش هر که بود، غذا مى‏خورد.

 اتفاقاً روزى یکى از طلبه‏هاى اصفهان که کارى با حکیم داشت، وقت غذا خوردن حکیم سر رسید، حکیم به نوکرش دستور خرید غذاى دو نفرى داد و خادم نیز غذا براى دو نفر تهیه کرد و آورد. حکیم به آن طلبه فاضل فرمود: بسم الله؛ بفرمایید با هم غذا بخوریم. طلبه گفت: نه، من غذا نمى‏خورم. حکیم پرسید: غذا خورده‏اى؟! گفت: نه. حکیم فرمود: اگر غذا نخورده‏اى، پس چرا شرکت نمى‏کنى؟! گفت: من در غذا خوردن با شما احتیاط مى‏کنم! حکیم فرمود: از چه نظر احتیاط مى‏کنى؟! گفت: شنیده‏ام که شما قائل به وحدت وجود هستید و این کفر است و مرا جایز نیست که از غذاهاى شما بخورم، زیرا دست شما با آن غذا تماس مى‏گیرد، غذا را نجس مى‏کند!!

حکیم فرمود: تو از وحدت وجود چه تصور کرده‏اى که قائل به آن را کافر مى‏دانى؟!

گفت: براى اینکه کسى که قائل به وحدت وجود است، قائل است به این که همه چیز، خداست.

حکیم فرمود: اشتباه فهمیده‏اى، زیرا من یکى از قائلین به وحدت وجودم و من هرگز چنین فکر نمى‏کنم که همه چیز خداست. زیرا یکى از آن همه چیز، جناب شما هستید و من تو را... هم تصور نمى‏کنم تا برسد به خدا بودنت. بیا و غذایت را بخور و این احتیاط ها را کنار بگذار.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی